مباحث متفرقه کمی خاطره بازی با کتاب ها....

[T.Heydarzadeh]

4⃣4⃣

و تو مرا بلد نیستی عزیزم
که تعارفِ دستمالی کافی بود
تا تمامِ دریا را بی آنکه غرق شَوَم
گریه کنم
گاهی باید
بوسه را تعارف کرد
بغل را تعارف کرد
انسان را تعارف کرد
و من بگویم مِیل ندارم

فعل های منفیِ من دروغگوهای بزرگی هستند
که مرا به انزوای خود می برند ...

سمیرا کرمی


#رفتار_با_کلمات

 

[T.Heydarzadeh]

4⃣5⃣

داستان ها هرگز به پایان نمی رسند.
راوی معمولاً صدایش را در نقطه ای جذاب و هنرمندانه قطع می کند.
کلاً همه اش همین است .

جی دی سلینجر-امیر امجد-بابک تبرایی


#نغمه_غمگین

 

[T.Heydarzadeh]

4⃣6⃣

دیوانه است او
که گفته بود می‌رود
امّا رفت
و گفته بود می‌مانَد
امّا ماند
و گفته بود می‌خندد
امّا خندید
دیوانه است او ...

گروس عبدالملکیان


#خرده_تاریکی

 

[T.Heydarzadeh]

4⃣7⃣

در آغوشِ تو
ایمان می آورم به بهشت
بیرون که می زنم؛
به جهنّم.

علی صالحی بافقی


#من_یک_دوزیستم

 

[T.Heydarzadeh]

4⃣8⃣

آخرین تابلو چی بود؟ چند کیلومتر؟ ۶۰؟ پس من ۶۰ کیلومتر سیگار نکشیده ام؟ ۶۰ کیلومتر حرف نزده ام؟ و همین‌قدر هم ۶۰ کیلومتر ترسیده ام؟

بیژن نجدی (۱۳۷۶-۱۳۲۰)


#داستانهای_ناتمام

 

[T.Heydarzadeh]

4⃣9⃣

آدم ها یک بار عمیقا عاشق می شوند، چون فقط یک بار نمی ترسند که همه چیز خود را از دست بدهند؛ امّا بعد از همان یک بار، ترس ها آنقدر عمیق می شوند که عشق، دیگر دور می ایستد ...

آلبر کامو


#بیگانه

 

[T.Heydarzadeh]

5⃣0⃣

به خاطرِ کندنِ گل سرخ
ارّه آورده‌اید؟
چرا ارّه؟
فقط به گل سرخ بگویید:
"تو ، هِی تو ! "
خودش می‌اُفتد و
می‌میرد!

بیژن نجدی


#واقعیت_رویای_من_است

 

[T.Heydarzadeh]

5⃣1⃣

از دردی که تمامِ تنم را گرفته بود، بیدار شدم و پرستاری را دیدم که کنارِ تختِ من ایستاده. گفت: " آقای فوجیما، بخت یارتان بوده که از بمبارانِ دو روز پیشِ هیروشیما، جانِ سالم به در برده اید. امّا حالا اینجا در امان هستید توی این بیمارستان. "
با صدای ضعیفی پرسیدم: " من کجا هستم؟ "
گفت: " ناکازاکی."


* شهر ناکازاکیِ ژاپن، دو روز پس از هیروشیما، موردِ بمبارانِ اتمی قرار گرفت *

آلن ای مایر-اسدالله امرایی


#کوتاهترین_داستانهای_کوتاه_جهان

 

[T.Heydarzadeh]

5⃣2⃣

منتظرش بودی. برای آخرین بار از خودت بپرس اینجا توی پاساژ گلستان چه می کنی؟ هر پاساژ، اقیانوسی است و خیابانهای شهر، رودخانه هایی بزرگ اند که آخرش به پاساژها می رسند. همه ی رودها به اقیانوس می رسند. من با قایقی سوراخ، وسطِ اقیانوس چه می کنم؟

سینا دادخواه


#یوسف_آباد_خیابان_سی_و_سوم

 

[T.Heydarzadeh]

5⃣3⃣

سیگارِ روشنت را
در جنگلِ خشک و آشفته ی من انداختی
بعد پرسیدی :
" مزاحمتان که نشدم؟ "
خندیدم :
" نه ! اصلا " ...

سارا محمدی اردهالی


#روباه_سفید_عاشق_موسیقی