• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان سقوط به درون | عین.ایرانی کاربر انجمن یک رمان

Abbas_irani

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/4/24
ارسالی‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان :
سقوط به درون
نام نویسنده:
عین.ایرانی
ژانر رمان:
#علمی_تخیلی
کد رمان: 5607
ناظر: AMIIRALI AMIIRALI

خلاصه: سقوط از پشت بام... .
تصور می‌کردم کارم را تمام می‌کند و من هم تا ابد در قبر خاکی‌ام دراز می‌کشم و با آرامش استراحت می‌کنم؛ غافل از این‌که سفر من، تازه شروع شده بود!
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

ANAM CARA

سرپرست ادبیات + مدیر تالار کتاب
پرسنل مدیریت
سرپرست تالار
تاریخ ثبت‌نام
13/1/21
ارسالی‌ها
1,805
پسندها
24,375
امتیازها
44,573
مدال‌ها
37
سن
19
سطح
28
 
  • مدیر
  • #2
تایید رمان.jpg
«به نام داعیه‌ی سر متن‌ها»

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن رمان خود،
خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین جامع تایپ رمان

آموزش قرار دادن رمان را در تاپیک زیر دنبال کنید.

نحوه‌ی قرار دادن رمان در انجمن برای مطالعه کاربران

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با رمان به لینک زیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ANAM CARA

Abbas_irani

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
5/4/24
ارسالی‌ها
2
پسندها
7
امتیازها
0
سطح
0
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
قسمت اول

همه چیز از یک بعدازظهر پاییزی شروع شد، من بودم و بالکن طبقه سوم و سیگار، و البته مجید کله گنده:
- اشکال نداره، داداش. به جهنم که رفته.
- اشکال نداره؟ راس میگن، سواره از حال پیاده خبر ندار‌ه‌ ها! برو پی کارت، می‌خوام به درد خودم بمیرم.
- عجب! من از حال تویِ جلبک بی‌خبرم؟
لعنتی، من رفیق چندین سالتم! بهتر از خودت میشناسمت!
- نفهمیدی حرفم چیه! میگم، عاشق نشدی که درد منو بفهمی!
- از کجا می‌دونی؟
- ناسلامتی منم رفیق چندین ساله توام دیگه!
جیک و پوکت تو مشتمه!
- عجب! حالا اگه بگم، جیک و پوکم از دستت در رفته، چی میگی؟
- میگم خاک تو سر من، که تویِ نچسب الان با عشقتی و من اینجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

موضوعات مشابه

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا