متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

آموزشی رمان عشق ابدی غیرتی من| کار گروهی منتقدان انجمن یک رمان

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام رمان: عشق ابدی غیرتی من
نام نویسندگان: آیدا، یکتا عنصری، شیوا پناه، مریم شکیبایی، فاطمه پناهی، سوگل، گندم اسدی‌کیا، مائده.الف
ژانر: کلکلی، دانشگاهی، ازدواج اجباری، غمگین، کمدی، جنایی
خلاصه: شیوا، دختری شر و شیطون که هیچکس از دستش در امان نیست. اون خیلی زیبا و جذابه اما شدیداً ضد پسره. داستان از اون‌جایی شروع میشه که این دختر ترگل برگلمون وارد دانشگاه میشه و استاد جدید براشون میاد و...
پایان خوش

پ.ن: این رمان، کار گروهی منتقدان انجمن یک رمان هست‌. رمان صرفاً جنبه‌ی آموزشی دارد و نکاتی که در تاپیک‌های آموزشی گفته شده، به صورت عملی پردازش خواهند شد.
پ.ن دو: پس چی شد؟ استفاده از کلمات تکراری و کلیشه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : YEKTA ONSORI

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #2
به نام آفریدگاری که عشق آفرید
شیوا و آرسین را در شهر دمشق آفرید

#پارت_اول
#پارت_اول_رمان_عشق_ابدی_غیرتی_من

ای وای..... چرا صدای خروس میاد؟؟ کدوم خری این زنگ موبایل آیفون پرو مکسم رو با این صدای مسخره عوض کرده؟!؟! حتماً کار نیوشِ بزمجست! همون طور که تو خواب هفت پادشاه بودم گوشی رو برداشتم که صدای جیغ جیغی رفت رو اعصابم..
نیوشا- شیوا خره کجاییییییی؟؟ چرا جواب تلفتن رو نمیدی! بزنم شتکت کنم؟!! تو موبایل برا چیت خریدی برای لای جرز دیوار؟! من خر رو بگو که همش دارم زنگ میزنم ببینم زیر کدوم تریلی رفته نگو خانوم تو خواب ناز تشریف دارن. نمی ‌خوای تشریف فرما شی والاحضرت؟؟؟؟؟
من-...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Shiva.Panah

sogol~R

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
819
پسندها
11,243
امتیازها
29,073
مدال‌ها
18
  • #3

با عصبانیت جیغی کشیدم گفتم : کی این ستون رو اینجا گذاشتهههه؟؟؟؟
کله‌ ی خوش تراشم و بالا اوردم و با دیدن ستون جان خوار مادر هرکول اومد جلو چشش.
ژووونننن آرشاویر فدات شه لُعبتی
چشماش یه چیزی بود بین آبی و طوسی که خطای مشکی و قهوه ‌ای که عین شمشیر از مردمک چشماش زده بود بیرون..
به به مماخو، ل**ب و دهن‌شو، روی شتر کم شد.
عه عه زشته پسر آرایش کنه ابروهاش رو انگار هاشور زدن... زدن؟ نزدن؟ ، اینور و اونورو... موهاش که عین خامه‌ی قنادیه
یا خدااااا
بسمم اللهههههههههههه
لباس مارکش داره جررررر می‌خورههههه
بابا درش بیار دیوووونهههه
هیف این هشت پکا نیست اینجوری له شن؟!
+ تموم شد؟
من: چی!؟
+...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : sogol~R

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
سن
21
  • #4
دستمو به کمرِ باریک و خوشگل موشگلم تکیه دادم و گفتم؛
_تو رو صننم جاااذاااب؟
قیافش شده بود عینهو لبوی پخته شده؛؛ اوووف لنتی حرص خوردنشم جیگره:) جا داره بگم: بیا دلبریتو یکم کمترش کن...
یهو کل کلاس میره هوا. با چشمایی که عین بز باز شدن، عین قزمیط زل میزنم بهشون. آخیییی! پسر قند عسلمونم که داره می‌خنده؛ بابا جلوی خودتو نگیر الان ترک برمیداری خفنننن؛
دوباره کلاس میپره هوا. نیوش خندشو جمع میکنه و میگه:
نیوشا= بیا بشین آبرومونو بردی!
دستمو محکم میزنم رو دهنم... باز من بلند بلند فکر کردم؟؟؟
میشینم روی میز و تسبیحمو دور انگشتم می‌چرخونم
من _ دِهههههَ! ببندین دیگه؛ هنو نیومدم نیشتون بازه!
همه خفه خون گرفتن و با...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Maryam.Shakibaei

AYDA HOSSINY

کاربر فعال
سطح
33
 
ارسالی‌ها
751
پسندها
39,018
امتیازها
58,773
مدال‌ها
22
سن
20
  • #5
با چشای لعنتیش یک نگاه سگ دار بهم کرد و بعد رو به مدیر دانشگاه گفت:
- نه، مشکلی نیست اقای فروغی.
جونن بابا چه پاچه ای میگیره سگ چشات. بزنم چشاش رو از حدقه در بیارم قابش کنم؟ با رفتن اون مرده که رفت بخوره به نرده، وای من چقدر با نمکم اخه.
وجی: اعتماد به سقفت و عشقه. فعلا یه نگا کن ببین این گودزیلای جذاب داره چه می کنه.
چرخیدم و جلوی کلاس رو دید زدم که دیدم بعله بدون اینکه به من محل بده داره درس میده، این کی رفت اونجا اصلا؟
وجی جون: اگه دو دقیقه اون چشای کورت رو باز می کردی می دیدیش.
خفه شو وجی، اهه الان که پشتش به منه بذار قشنگ نگاش کنم. ارشاویر فدای هیکل چهارشونه و بازوهای ماهیچه ایت بشه، کاش میشد برم گازشون بگیرم ببینم راسته یا همش باده.
غرق در افکار شومم بودم که با صدای جذاب، بمش به...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : AYDA HOSSINY

Shiva.Panah

مدیر بازنشسته
سطح
31
 
ارسالی‌ها
1,090
پسندها
23,098
امتیازها
43,073
مدال‌ها
38
  • #6
باسمه تعالی
#پارت_پنجم
#عشق_ابدی_غیرتی_من

وقتی رسیدم خونه مستقیم به سمت آشپزخونه رفتم و کوکب جون رو دیدم که سرش با غذاها گرم بود. کوکب جون یه جورایی حق مادری برای من و آرشاویر داره. البته مامان جونمم کم برامون اصلاً نذاشته قربونش برم! یه بوسی روی گونه‌ی گوشتیش نشوندم و گفتم:
من: وای کتی جون چه کرده همه رو دیونه کرده!!! این همه غذا رو برای مناسبت چی درستی کردی؟! تولد من که نیست سالگرد ازدواج مامانو بابا هم که نیست آرشاویر خل و چلم که نمی‌دونم کی بدنیا اومده فکرم نمی‌کنم مهمون داشته باشیم.... پس اینارو مدیون کی هستیم؟!؟
کتی‌جون: عزیزدلم اینا برای ناهاره. شما امشب خونه‌ی یکی از دوستای بابات دعوتید. قربونت بشم الهی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : Shiva.Panah
عقب
بالا