آره سعی میکردم یه موجود فراطبیعی احضار کنم شب آخر یه صدایی از پشت سرم گفت نمیتونی مارو احضار کنی
تو اتاقت خوابیدی از خواب میپری، یه پیامک به گوشیت میاد و میخوای گوشیتو برداری که یه سایه تو تاریکی از جلوت رد میشه و پردهی اتاقت که پنجرهش بستهس تکون میخوره.
نور صفحه گوشیت با تاخیر روشن میشه و پیامک روشو میخونی که نوشته «نرو!»
آب دهنتو با صدا قورت میدی و پتو رو میکشی بالاتر که یکدفعه کله یه جنو جلوی نور صفحه گوشیت میبینی که اسمتو به آهستگی و با صدای کشیده میگه.
* جیغ میکشی و سعی میکنی فرار کنی.
* خونسرد بهش نگاه میکنی میگی تشنمه اگه میخوای...