نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

دنباله دار مردم آزاری کردی؟

  • نویسنده موضوع MehrDãd.K
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 32
  • بازدیدها 1,138
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

M.Fakher

نویسنده انجمن
سطح
36
 
ارسالی‌ها
2,579
پسندها
38,798
امتیازها
66,873
مدال‌ها
40
  • #11
برای دوستام تچی خیابون آبروریزی میکردم

زنگ در خونه ی مردم رو میزدم فرار میکردم
تازه یه راه حل پیدا کرده بودم که وقتی زنگ میزدم یه چوب کبریت فرو میکردم داخل دکمه ی آیفون که زنگش یکسره بشه که کرونا اومد :/

و اینکه گاهی میرم مردم رو اسکل میکنم که میشناسمشون و اینا
 
امضا : M.Fakher

I.Râstâ

رو به پیشرفت
سطح
24
 
ارسالی‌ها
247
پسندها
17,732
امتیازها
38,073
مدال‌ها
15
  • #12
۳-۴ سال پیش اکانتم پسرونه بود و... :108:
دیدم برام جذابیت نداره، با پسرا رفیق میشدم(با همون اک)
بعد دیگه یکم دلمو زد دخترونش کردم فیک، عکس رل پسرای فامیلو گیر آوردم میرفتم پیویشون میگفتم یا فلان کارو بکن یا میام محلتون آبروتو میبرم..بعد یبار یکیشون خواسته بود دست پیش بگیره، زودتر رف محله دختره و کلا گند عجیبی ب بار اومد:straight-face:
زیاده ولی دیه جاش نیس:big-grin::heart:
 

سالخورده و گربه اش

کاربر فعال
سطح
27
 
ارسالی‌ها
947
پسندها
19,428
امتیازها
42,073
مدال‌ها
36
  • #13
خیلی زیاد...لذت بخش ترینش وقتی بود که دبستان سر زنگ قرآن، هنگام تلاوت، افکار پلید ب من چیره شد و یکم از موهای بلند فرد جلوییم رو قیچی کردم(؛
 
امضا : سالخورده و گربه اش

HONEYEH

مدیر بازنشسته
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,495
پسندها
24,963
امتیازها
48,073
مدال‌ها
20
  • #14
اوووووف
بیش تر از تارهای موی سرم
 
امضا : HONEYEH

NARGES AMIRI

مدیر بازنشسته
سطح
34
 
ارسالی‌ها
1,315
پسندها
33,564
امتیازها
61,573
مدال‌ها
23
  • #15
اعتراف میکنم میرفتم با گوشی مامانم به بابام پیام خصوصی میدادم و چت میکردمو میخندیدم،و اخرش میگفتم ک منم و کلی ...
و همچنین وقتی بابام نبود گوشیش زنگ میخورد من جواب میدادم و از شباهت صدای مامانم استفاده میکردم و باهاش حرف میزدم بعدشم که میفهمیدن بابام میگف دوس دارم کلمو بکوبم به دیوار از دس تو
 
امضا : NARGES AMIRI

°•°HASTI°•°

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
51
پسندها
847
امتیازها
4,848
  • #16
والا من می‌خواستم زنگ دری رو بزنم فرار کنم پسر خالم رو گول میزدم در رو میزدم فرار می کردم پسر خالم گیر می افتاد.
ما سه تا کلاس داریم تو مدرسه زنگ ریاضی ما گذشته بود من رفتم تو یه کلاس دیگه چون انتظامات بودم همه رو بیرون کردم کل تخته سفید و سیاهشوم رو با همکاری دوستم صابونی کردم دیگه نه گچ مینویسه نه ماژیک :eusa-doh: بهتون پیشنهاد می کنم
یه سری قرار بود بریم مسابقه ساعت شیش راه میافتادیم به همه افراد مسابقه ساعت ۴ زنگ زدم بیدارشون کنم جا نمونن:1:
بیشترینش واس معلما بود دفتر حاضر غایب رو وقتی میدادم بهشون دست کاریش می کردم انقدر خنگ بودن نمی‌فهمیدن
اوفف خیلی زیادن بقیش بماند
 

Saba Abbasi

طراح انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,561
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
  • #17
ارع :/:30:
 
امضا : Saba Abbasi

فاطمه عبدالهی

نویسنده انجمن
سطح
35
 
ارسالی‌ها
2,725
پسندها
33,245
امتیازها
66,873
مدال‌ها
32
  • #18
اره خیلییییی
نزدیک به ۱۰۰ تا شماه تو گوشیم سیو بود که همشون اسکل کرده بودم بعد سیو کرده بودم که اگه مزاحم شدن یا خواستن تلافی کنن بشناسم.
هر ۱۰۰ رو به روش های متفاوت اسکل میکردم به یکیشون میگفتم مگه قرار نبود به من جنگیر معرفی کنی؟ پولو خوردی رفت؟ از حلقومت میکشم بیرون مرتیکه (بووووق)
و روش های دیگه که اینجا جاش نیست :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :133:
یه بارم خواستم امتحان کنم ببینم ماشین معلممون دزد گیر داره یا نه( واسه جرعت حقیقت) لگد زدم بهش، صداش در اومد:82::458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
رو صندلی معلم آب ریختم و نفهمید:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
جلوی در ورودی کلاس آب و کف ریختم
زیادن یادم نمیاد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Elena

کاربر انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
363
پسندها
15,113
امتیازها
39,073
مدال‌ها
17
  • #19
زنگ زدیم به استاد گروه نوازیم با دوستم بهش چایی فروختیم پولشم گرفتیم و هیچ وقت چایی بهش نرسید یا چاییه راه گم میکرد یا می رسید این خونه نبود و ... و هی استادم زنگ میزد راه به جایی نمی برد ولی اینقدر زنگ زدن به هم که تابستون عروسیشونه :straight-face: موندم بهش بگم ما بودیم یا نه:hanghead:
 

اروین راد

رفیق جدید انجمن
سطح
0
 
ارسالی‌ها
32
پسندها
1,103
امتیازها
7,913
  • #20
رفته بودیم اردو از بیکاری به پسر خاله دوستم زنگ زیدم وبهش گفتیم ما از طرف شبکه سه مزاحم میشیم میشه تلویزیون رو روشن کنید بنده خدا روشن کرد سمت خدا بود بعد گفتم خاموش کنید و قطع کردم تا دوهفته زنگ میزد تهدید میکرد خدایی حال داد
 
امضا : اروین راد
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
16
بازدیدها
373
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
125

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا