همیشه دختره شب از خواب بلند میشه میبینه توی یه دنیای دیگس بعد ملکه هم هست و همه منتظر بودن حاضر شه که زمام امور رو به دست بگیره و با اهریمن و تاریکی ها و بدی ها بجنگه و صلح رو بر مردم کشورش حاکم کنه!
به اینم میگن رمان؟
دقت کردین دختره چشاش سبز رنگه... موهاش طلاییه... پسره چهارشونه و خرپولچیه بابا فیل پوله بعد یه دخترعمه داره که گیر500پیچ داده به این آقای اخموی جذاب چش قهوهای بعد دختره هی باهاش برخورد میکنه بهش فحش میده پسره بجای اینکه یه مشت بخوالونه تو دهنش هیچی نمیگه و بعد... ای دل غافل من عاشق چشمات شدم
1- پسره همیشه یه دوست داره دلقکه همیشه یعنی استسنایی وجود نداره
2- بابا آدمای تو ایران بیشتریا چشماشون قهوهایی یا مشکیه اصلا کم پیش میاد طرف چشم روشن باشه بعد دختر میگه چشمای مثل دریام...هعی
3- یعنی تو این دور زمونه یه پسره بیست ساله چجوری میتونه این همه پول داشته باشه. بعد بهترین موفقیت ها رو کسب کرده.
کچلمون کردین با این همه کلیشه...
نه یکی به من بگه ایناهم شد رماااااااااااااانننننننننن.
یه کارخونه اخیرا دیده شده به اسم "کارخونه شخصیت رمان سازی". هنوز اطلاعات دقیقی ازش منتشر نشده و جاش هم نامعلومه و یسری نویسنده های خاص هم ازش خبر دارن فقط. حالا میخوام بهتون بگم این کارخونه چیکار میکنه! شما کارخونه ساخت عروسک های باربی دیدین همه رو از روی هم میزنن؟ ایناهم همینطوره! یه کارخونه هست شخصیتای همه رمانا رو از روی هم میزنن البته کپی باربی و کِن!
لعنتیا یکم خلاقیت به خرج بدین! همه از دم چشم رنگی، پوست سفید قد بلند، سینه ستبر، اضافه وزن به هیچ عنوان! باورکنین اروپاییاهم همه از دم اینشکلی نیستن!
به این میگن رمان؟