متون و دلنوشته‌ها ▸|فَـگار|◂

[13.1.20]

~در شهر عشق رسم وفا نیست، بگذریم
یارای گفتن گله‌ها نیست، بگذریم
دردیست در دلم که دوایش نگاه توست،
دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم.

"سجاد سامانی"​

 

[13.1.20]

~عاشق شدن مثل گوش دادن به صدای پیانو توی یک کافه شلوغ می مونه اگه بخوای به اون صدای قشنگ گوش کنی، باید چشمهات را ببندی و از همه صداها بگذری و نشنوی!

"روزبه معین"​

 

[13.1.20]

~انسان متمدن آن کسی است که در تنهایی احساس تنهایی نکند مردم هیچ چیز به ما نمی دهند که ما خودمان از بدست آوردنش عاجز باشیم.

"فروغ فرخزاد"​

 

[13.1.20]

‏سیگار نصفه کشیده‌ات رو میندازی تو فنجون قهوه‌ی نیمه خورده‌ات. نگاهت می‌کنم و میگم: «همه‌ی کارهات نصفه است! حتی عاشق شدنت». دود سیگار رو بیرون میدی و میگی: «به غیر رفتنم! من کاملا رفتم، ولی توعه دیوانه هنوز منو می‌بینی و باهام حرف می‌زنی»

 

[13.1.20]

مدرسه كه ميرفتيم، هربار كه دفتر مشقمون رو جا ميذاشتيم، معلم ميگفت مواظب باش خودتو جا نذارى، و ما ميخنديديم و فكر ميكرديم نميشه خودمونو جا بذاريم! بزرگ كه شديم، بارها و بارها يک قسمت از خودمون رو جا گذاشتيم، توى يک كافه، توى يک خيابون، توی یک فرودگاه، توى يک خاطره.

 

[13.1.20]

آدم همیشه از اون چیزی که داره، بیشتر میخواد به هفته‌ای یه بار از دور دیدنِ کسی که ازش خوشت اومده راضی‌ای، اما هفته‌ای یه بارت که میشه دوبار، دلت میخواد دوستش باشی. میگی به همین که دوستش باشم راضی‌ام و از این بیشترشُ نمیخوام یه مدت که با هم دوستین، دلت هوای عشق و عاشقی میکنه. میگی میدونم که دائمی نمیشه، موقتی. بعدش میگی حالا ادامه‌ش بدم. شاید دائمی شد. بعد فکر میکنی چه خوبه با هم ازدواج کنیم. همینه دیگه کلا راضی نمیشی ولی روزی که همه‌چی به هم میخوره و حرمتاتون از بین رفته و دیگه حتی نمیتونین تو چشمای هم یه نیم نگاه بندازین، با خودت میگی "کاش میشد همون هفته‌ای یه بار از دور میدیدمش، ولی میدیدمش..."
-آناجمشیدی

 

[13.1.20]

‏من نیازمند تغییری هستم که اصلا یادم نیاید تا قبل از آن، چه کسی بودم. به یک استحاله‌ی تاریخی نیازمندم. از خود فعلی‌ام دلزده نشده‌ام و این خواهشی نیست که از سر دلزدگی باشد. او فرصتش را داشت و حالا فرصت تمام شده. نمی‌دانم چرا کنار نمی‌کشد. -خاکستری

 

[13.1.20]

‏چرا بعضی روزها غمگین هستیم، اما دلیلش را نمی‌دانیم؟ بر اساس ِیکی از افسانه‌های خیال‌انگیز، دلیلش این است: «انسان‌هایی هستند که می‌میرند، اما کسی را ندارند که برای‌شان سوگواری کند؛ وظیفهٔ سوگواری برای این افراد، هر روز به صورت اتفاقی بر دوش یک نفر گذاشته می‌شود.» امروز نوبت شماست.
-ابراهیم سلطانی

 

[13.1.20]

پارتنرى در زندگى انتخاب كنيد كه براى خودتون خوب باشه. نه براى پدر مادرتون، نه براى تصوير اجتماعیتون، نه براى حساب بانكیتون. كسى رو انتخاب كنيد كه زندگیتون رو از احساس غنى كنه

 

[13.1.20]

‏بله، دوستم دارد، ولی برای من یک بدبختی بزرگ است؛ چون او تصور می‌کند به این علت که مرا دوست دارد می‌تواند آزارم بدهد، و از این امتیاز خیالی کاملاً سواستفاده می‌کند.