متون و دلنوشته‌ها ▸|فَـگار|◂

[13.1.20]

‏یه روز که حالم خیلی خوب بود ، دستاشو گرفتم، رفتیم دور دور ، با هم بستنی خوردیم، میخواست به سلیقه خودش برام پیرن مردونه بخره، همه چی قشنگ بود تا وقتی که ازش پرسیدم این رنگی بهم میاد؟ فروشنده گفت اینجا که کسی جز شما نیست آقا. دیگه چیزی قشنگ نبود.

 

[13.1.20]

حالا که نه. بعدا که سردردم خوب شد، برایت خواهم گفت مردها چه زجری می کشند از فراوانی حسد در جانشان، وقتی دل ببازند. مردها، این دیوانه های وابسته همیشه نگران از فراق و فقدان. برایت خواهم گفت چقدر بیزارند از همه دنیا، اگر به دلبرشان نگاه کند. برایت خواهم گفت چه لذت جانکاهی است بیتابی یک مرد برای دوباره بوسیدن دلدارش، و مطمئن شدن از این که آن توت فرنگی شیرین آبداری که نامش لبان یار است، هنوز بکر و دست نخورده چشم به راه لبهای ترک خورده خودش بوده. برایت خواهم گفت مردها را چه ساده می شود دیوانه کرد، اگر زنی بازی را بلد باشد. مرد، این پسرک مغرور که دنیا را خلاصه می کند در چشمهای میشی یک زن، در موهای تیره یک زن، در اندام دلربای یک زن، در رفتار و گفتار و خرامیدن و شعرخواندن و رقصیدن و نوشتن و...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[13.1.20]

یاد من باشد تنهاییم را برای خودم نگه دارم و بغض های شبانه ام را برای کسی بازگو نکنم تا ترحم دیگران را با اظهار علاقه اشتباه نگیرم، یاد من باشد که فقط برای سایه ام بنویسم
#صادق_هدایت

 

[13.1.20]

مشکل ما اینه که یه نفرو میکنیم الهه ی عشق و دلدادگی.. بعد که طرف تو زرد از آب در اومد میگیم نه پس عشق هم وجود نداره! کاش یاد می‌گرفتیم تو رابطه هامون حد و مرزا رو حفظ کنیم.. کاش جای عشق رو به پرستش نمیدادیم کاش هیچ وقت هیچکسو نمادی از "خوب مطلق" نمیدونستیم

 

[13.1.20]

اگه ازم بپرسن مهم ترین چیزی که زندگی بهت یاد داده چیه میگم هرجای زندگی حالت با کسی و چیزی خوب نبود ترکش کن. مهم نیس تا کجا پیش رفتی. مهم نیس چقد زمان گذشته. میگم هیچ وقت برای ترک مسیر و آدم اشتباه دیر نیست. میگم هیچی توی زندگی مهم تر از این نیست که حالت خوب باشه. هیچ چیزی و هیچ کسی ارزش آزار دیدن رو نداره... میگم اولویت زندگیت حال خوبت باشه. چون یه جایی وقتی به گذشته نگاه می کنی می بینی سر آدما و اتفاقاتی اذیت شدی که حالا هیچ جایی تو زندگیت ندارن...
#محدثه_رمضانی

 

[13.1.20]

در رختخوابم میغلتم، یادداشت های خاطره ام را بهم میزنم. اندیشه های پریشان و دیوانه مغزم را فشار می دهد، پشت سرم درد می گیرد، تیر میکشد، شقیقه هایم داغ شده، بخودم می پیچم. لحاف را جلو چشمم نگه میدارم، فکر میکنم؛ خسته شدم. خوب بود میتوانستم کاسه ی سرخودم را باز بکنم و همه ی این توده ی نرم خاکستری پیچ پیچ کله ی خودم را درآورده بیاندازم دور، بیاندازم جلو سگ.
#صادق_هدایت

 

[13.1.20]

‏آلیس مونرو راجع به یه دوره‌ی افسردگی تو زندگیش نوشته: «آنچه از دستم برمی‌آمد با آنچه دلم میخواست انجام دهم منافات داشت». شاید این بدترین حسی باشه که آدم میتونه تجربه کنه.

 

[13.1.20]

احساسِ مسافری را دارم که باید برود و نمیداند به کجا بلیت سفر به ناکجا را من سال هاست درمشتم میفشرم کجاست راننده تا لگد درِمستراح بین راهیِ این زندگی بکوبد فریادم بزند که جا نمانی کجاست..
#علیرضا_روشن‌‌

 

[13.1.20]

هیچ نیمه‌ی گمشده ای وجود ندارد. تنها چیزی که وجود دارد تکه هایی از زمان است که در آنها، ما با کسی حال خوشی داریم؛ حال ممکن است سه دقیقه باشد، دوروز، پنج سال، یا همه‌ی عمر. آنتوان چخوف

 

[13.1.20]

آدم‌های اشتباهی تمام توان عاطفی و روحی ما را هدر می‌دهند. این ضرردهی آن‌قدر زیاد است که وقتی آدمِ درست، سر راه ما قرار می‌گیرد، ما بی‌اندازه خسته، فرسوده و غمگینیم! شاید برای همین است که باید در راه‌دادن آدم‌ها به حریم و خلوت شخصی‌مان، وسواس افراطی داشته باشیم. ما نسبت به خودمان و آدم‌های درستِ قلیل زندگی‌مان که قرار است روزی بهترین لحظه‌ها را در کنارشان تجربه کنیم، مسئولیت بی‌چون‌وچرایی داریم.
#فاطمه_بهروزفخر