من سقوط میکردم و تو انتظار داشتی که به سمت تو پرواز کنم، راستش از تو ممنونم که همیشه منو فراتر از ظرف تواناییهام میدیدی ولی عزیزِ ساده دلم، من با پر و بالی شکسته تقدیری جز ساقط شدن نداشتم.
«تو گل گریه را در چشمانم کاشته بودی و چُنان یک باغبان از آن مراقبت کرده بودی تا در تمام تنم ریشه بدواند.» حسی که بعد از گوش کردن به جشن دلتنگی داریوش به آدمیزاد دست میده همچین حسیه.
دلم میخواهد برای یک بار هم که شده، "نباشم". کسی حضورِ مرا حس نکند. از اینکه همیشه بودهام، خستهام. دلم میخواهد روزی کسی با دیدنِ چیزی، یادِ من بیوفتد و با خودش بگوید "چرا نیست؟ چرا رفت؟"
رومن گاری : وقتی میگویم دیگر به سراغم نیا؛ فکر نکن که فراموشت کرده ام یا دیگر دوستت ندارم، نه... من فقط فهمیده ام وقتی دلت با من نیست بودنت مشکلی را حل نمیکند، تنها دلتنگ ترم میکند!
بعد از او من دیگر خودم را از جرگه آدمها، از جرگه احمقها و خوشبختها بکلی بیرون کشیدم و برای فراموشی به ش*ر..اب و تریاک پناه بردم ، زندگی من تمام روز میان چهار دیوار اطاقم میگذشت و میگذرد ، سرتاسر زندگیم میان چهار دیوار گذشته است.
#صادق_هدایت
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
نهتنها خودم را تبعه مملکت پرافتخار گل و بلبل نمیدانم بلکه احساس یکجور محکومیت میکنم. محکومیت عجیب و بیمعنی و پوچ. فقط از خودم میپرسم "چقدر بی شرم و بودهام که در این دستگاه توانستهام تا حالا خودم را بکشم!''
#صادق_هدایت
قطعا یکی از مهم ترین نشونه های بالارفتن سن پایین اومدن قدرت ریسکه ، چون دیگه تحمل از دست دادن نیست دیگه تحمل شکست نیست، شایدم دیگه کالبد آرزوها جای رسوخ تیر جدید نداره
همینقدر میدانم که از خودم بدم می آید، میخورم از خودم بدم می آید، راه میروم از خودم بدم می آید، فکر میکنم از خودم بدم می آید. چه سمج! چه ترسناک!
#صادق_هدایت
آدم همیشه میگرده بهترین بهونه رو واسه کاراش پیدا کنه. یه بهونه واسه سیگار کشیدن، یه بهونه واسه گریه کردن، یه بهونه واسه م**س.ت کردن، یه بهونه واسه منزوی شدن. تو هم بهترین بهونهی منی. یه بهونهی خوب واسه مردن.
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.