متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار رهاشده کاربران مجموعه اشعار خاموش | Ariyana کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Ariyana
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 512
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Ariyana

کاربر حرفه‌ای
سطح
9
 
ارسالی‌ها
241
پسندها
2,272
امتیازها
11,813
مدال‌ها
10
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خداوند جان و دل
اشعار خاموش،اشعار سروده شده توسط من هستند و هرگونه موضوع و شباهت به اشعار دیگر کاملا تصادفیست چون همه این اشعار زاده تخیل من هستند و هیچ گونه کپی برداری در این اشعار وجود ندارد.
به گل گفتم چرا شادی؟
گفت:غنچه که بودم دلم گرفته بود.باز که شدم چون این دنیا را بدیدم آموختم قدر لحظات شیرینم را بدانم.
اگر هم قلمم بنظرتون خوب نبود بخاطر سنم و تجربم شاید باشه لطفا منرو با ۱۲ساله ها ارزیابی کنید.ممنون
 
آخرین ویرایش
امضا : Ariyana

Ariyana

کاربر حرفه‌ای
سطح
9
 
ارسالی‌ها
241
پسندها
2,272
امتیازها
11,813
مدال‌ها
10
سن
19
  • نویسنده موضوع
  • #2
بر سر راه درختی کهنسال بدیدم.
به من گفتند اینجا مملو از آموخته است.
ولی من که چیزی ندیدم.
درخت های پاییزی مملو از برگ،
را نگریستم و چه دیدم؟
علم کهنسالی و تجربه اش را از زبانش شنیدم.
به غنچه نگریستم و از دل گرفته و دردهایش حرفهای بسیار شنیدم.
گل را دیدم و ز او خنده ها و زیبایی های بسیار دیدم.
به برگ ها نگریستم و تمام شدن عمرشان را دیدم.
به جاده و به بی انتهاییش رسیدم.
این نعمت ها بی زبان می آموزند.
خداوند آرام این نعمت ها را یکی یکی میبوسد.
آریانا مقدری پور
 
امضا : Ariyana
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا