نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

قفسه کتاب >>}~•تیکه‌ی فیلم و کتاب•~{<<

  • نویسنده موضوع Saba Abbasi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,124
  • بازدیدها 13,730
  • کاربران تگ شده هیچ

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #451
توماس بودنبروک گفت: «چه موج‌های بلندی. ببین چه‌طور در زنجیره‌ای بی‌پایان یکی بعد از دیگری بیهوده و عبث پیش می‌آیند و سر به ساحل می‌کوبند. با این همه، مثل هر چیز ساده و ضروری‌ای آرامش بخش و تسلا دهنده‌اند. در این چند روز من دلبسته‌ی دریا شده‌ام. شاید به دلیل دوری راه بود که بیشتر‌ها کوهستان را ترجیح می‌دادم. حالا دیگر شوق کوهستان در دلم نیست. به گمانم در کوهستان بترسم و خجل بشوم. کوهستان بیش از اندازه خودکامه، بی‌نظم و متنوع است. شک ندارم که در کوهستان احساس حقارت می‌کنم. راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح می‌دهند،‌ چه کسانی هستند؟»...!

بودنبروک‌ها ( زوال یک خاندان) / توماس‌ مان/ مترجم : علی اصغر حداد
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #452
کلاغ‌ها می‌گویند که یک کلاغ تک می‌تواند افلاک را نابود کند. در این باب هیچ شکی نیست، اما این مساله علیه افلاک نیست، چون معنای افلاک فقط این است « ناممکن بودن کلاغ‌ها »...!


آخرین عشق کافکا / کاتی دیامانت / مترجم: سهیل سمی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #453
برای من لحظه مشخصی برای کشف حقیقت نبوده و هیچ چیز بخصوصی ناگهان الهام بخش من نشده، بلکه فقط مجموعه ای منظم از هزاران مورد بی حرمتی، هزاران مورد خرد شدن شخصیت و هزاران مورد لحظه از یاد رفته مرا به خشم می آورد، شورشی می کرد و این خواسته را در من تقویت می کرد که با سیستمی که مردم مرا اسیر خود کرده مبارزه کنم.
هیچ روز بخصوصی وجود نداشته که در آن روز گفته باشم از امروز به بعد زندگی خود را وقف آزادی مردم می کنم، بلکه فقط پی بردم که در حال مبارزه هستم و جز این نمی توانم کار دیگری انجام دهم...!

راه دشوار آزادی / نلسون ماندلا / مترجم: مهوش غلامی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #454
ما تربیت شده ایم چیزی را باور کنیم که وجود ندارد زیرا موجودات زنده ای هستیم که نمی خواهیم رنج ببریم . بنابراین تمام نیرویمان را صرف این می کنیم که به خودمان بقبولانیم که چیزهایی وجود دارند که ارزش زحمت کشیدن را دارند و به خاطر آنهاست که زندگی مفهومی دارد...!

... در بند حال برای اندیشیدن به فردا... ولی اگر کسی از فردا هراس دارد به خاطر این است که نمی داند چگونه حال را بسازد و وقتی کسی نمی داند چگونه حال را بسازد، به خود می گوید که فردا خواهد توانست آن را بسازد و این چرند است زیرا فردا همیشه بدل به امروز می شود، متوجه هستید؟...!

... ما هرگز آن سو تر از یقین های خودمان را نمی بینیم و خطرناک تر از آن ، از ملاقات کردن با دیگران صرف نظر کرده ایم ، ما جز ملاقات کردن با خودمان کار دیگری نمی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #455
چه لحظاتی که بهتر است معمولی به حساب بیایند و روانه فراموش خانه شوند تا این که آدم با تیغ تحلیل سوراخ سوراخ شان کند! و بعد از همه این‌ها، انگار زندگی داشت روال معمولش را می‌یافت. و اگر کسی بخواهد به آینده فکر کند باید در همین حالت معمول بودنش فکرش را بکند - آینده‌ایی که تنها با جنگیدن رو به جلو بدست می‌آمد...!

... زندگی جاده است، و اگر ازش پرت افتادی یا خواستی میان‌بر بزنی، خداحافظ: جاده گم شد، تمام شد! و جاده بلندتر یعنی زندگی طولانی‌تر، اصل ادامه سفر است، نه رسیدن به مقصد؛ گذشته از این‌ها، مقصد که همیشه یکی است: مرگ...!

... زندگی‌اش دو شقه شده بود. نیمه‌ایی که می‌دانست در آن چه خبر است و نیمه‌ایی که هیچ خبری از آن نداشت. در آن نیمه تاریک ماه چه می‌گذشت؟
چه خبر ها بود؟...!

... آسمان...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #456
پروست عاشق تختوابش است، بیشتر اوقاتش را در آن می گذراند و آن را به میز تحریر و دفتر کارش تبدیل می کند. آیا تختخوابش وسیله ای دفاعی در مقابل جهان غدار بیرون است؟ وقتی غمگین هستیم بهترین کار این است که در گرمای مطبوع تختخوابمان دراز بکشیم و در آنجا که تمام تلاش ها و درگیری ها پایان می یابد، بهتر است حتی سرمان را زیر پتو کنیم و با تمام وجود خود را به دست امواج گریه بسپاریم، همچون شاخه ای در باد پاییزی...!

... هیچ انسانی آن اندازه خردمند نیست که در برهه ای از جوانی چیزهایی نگفته یا کارهایی نکرده باشد که دراواخر زندگی چنان ناخوشایند و مذموم به نظر نرسند که اگر قدرت داشت، به هر وسیله ای، آن ها را از خاطره ها محو می کرد. اما این فرد نباید مطلقاْ پشیمان باشد، چون نمی تواند قطعاْ مطمئن باشد در...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #457
به این فكر كن كدام برند بوت های خوشگل تری دارد. سپیده بوت هایش را از كجا می خرید ؟ آدیداس فقط از آن كتانی های رنگ و وارنگ پرپری دارد كه آدم را یاد دو مارتن سالمندان می اندازند. زارا؟ زارای اصل كه پیدا نمی شود. نایك؟ نایك كه بوت ساق بلند ندارد. كاترپیلار؟ كاترپیلار چه طور است ندا ؟ انگلیسی ام به خوبی تو نیست، ولی می دانم كاترپیلار به زبان انگلیسی می شود كرم ابریشم. بوت های سبك خردلی كاترپیلار را اگر پات كنی، به ثانیه نمی كشد كه پروانه ای استوایی می شوی و بال بال زنان از پاساژ گلستان می روی بیرون. آل استار و چنل و دولچه را هم بی خیال. اول و آخرش باید پای تو كاترپیلار ببینم...!

... سامان، برای آخرین بار از خودت بپرس این جا توی پاساژ گلستان چه می کنی. هر پاساژ اقیانوسی است و خیابان های شهر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #458
خدایا باید به كدام سو بروم؟...این سردرگمی و نابینایی من نشانه‌ی شلختگی این جهان نیست؟...نشانه‌ی آن نیست كه این جهان هم ظلماتی مثل آن بیابان است؟...!

... انسان موجودی است بی هیچ راه که سرانجام برای آنکه گم نشود دروازه‌ها را به روی خود می‌بندد...اما، شروعی از یک راه، مرگ راهی دیگر است. دوستان من، راه‌ها مدام ما را صدا می‌زنند. راه‌ها ما را به مقصدی که خود می‌دانند می‌برند... انسان می‌تواند بر سرگردانی‌اش آن‌سان چیره شود که اگر راهی بسته بود به راه دیگری برود. وقتی گم شد همان مکانی را که در آن ایستاده، شروع راهی تازه بداند. فقط کافی است که در روزمره‌اش گردبادی بیندازد و تحول ایجاد کند...!

... صبح روز اول بود، که دانستم اسیرش هستم.
توی آن کاخ متروک، در عمق آن جنگل پنهان بود که گفت بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #459
خارجی‌ بودن يك جور حاملگی‌ مادام العمر است، با يك انتظار ابدی‌، تحمل باری‌ هميشگی‌ و ناخوشی‌ مدام...!

... گوگول در كار پدر و مادرش مانده، آنها چطور از خانواده شان جدا شدند و چطور آنقدر آنها را كم ديده اند. يك جور قطع ارتباط كامل پا در هوا ميان حسرت و اميد و انتظاری‌ ابدی‌. چطور ميشود آن مسافرت ها به كلكته كه او يك زمانی‌ آنقدر ازشان بيزار بود بس شان باشد؟ قطعا بس شان نبوده. حالا خوب ميداند پدر و مادرش علی‌ رغم تمام كمبود هاشان با صبر و طاقتی‌ كه او از خودش بعيد ميداند در امريكا زندگی‌ كرده اند. او سالهای‌ زيادی‌ را صرف فاصله گرفتن از اصل و ريشه اش كرده بود و پدر و مادرش تا جايی‌ كه ازشان بر ميامد صرف پل زدن روی‌ اين فاصله كرده بودند...!

هم نام / جومپا لاهيری / مترجم: امیر مهدی حقیقت
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #460
هوا و زمین منابع نیروی حیاتند، اما زمین بیشتر. در جهان کسی نیست که مثل سرباز تا این حد زندگی‌اش به زمین بستگی داشته باشد. در آن هنگام که سرباز روی زمین دراز کشیده، روح و جسمش را به آن می‌فشارد، در آن هنگام سرباز از خوف مرگ چنگال‌هایش را به دامن زمین فرو می‌برد و صورتش را در خاک مخفی می‌کند. زمین تنها رفیق او، برادر او، و تنها مادر دل‌سوز اوست. او فریاد وحشتش را در دامن خاموش و امن خاک فرو می‌نشاند و زمین او را در پناه خود می‌گیرد و گوشه‌ای از دامانش را برای ده ثانیه زندگی در اختیارش می‌گذارد تا باز تلاش کند و باز به دامنش سر بگذارد و شاید برای همیشه به خواب رود...!

... تو قبلا برای من فقط یک وهم بودی. یک موجود خیالی که در ضمیرم جا گرفته بود. و به دفاع از جان وادارم می کرد من آن موجود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
401
پاسخ‌ها
123
بازدیدها
13,641

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا