نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

قفسه کتاب >>}~•تیکه‌ی فیلم و کتاب•~{<<

  • نویسنده موضوع Saba Abbasi
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1,124
  • بازدیدها 13,455
  • کاربران تگ شده هیچ

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #841
بیشتر مردم خوبند به شرط این که بدانیم روابط خود را با آنها چگونه تنظیم کنیم...!
... وقتی حرف می زنیم، بیشتر میخواهیم خودمان را قانع کنیم تا دیگران را. کسی که قانع شده باشد، کسی که به اندیشه های خود ایمان داشته باشد، اصلا حرف نمی زند...!

يادداشت‌های شهر شلوغ | فريدون تنكابنی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #842
- مشدی حسن هم چنان در حال نشخوار گفت: من مشدی حسن نیستم. من گاوم. من گاو مشدی حسن هستم.
- کدخدا گفت: این حرفو نزن مشدی حسن، تو خودِ مشدی حسن هستی
- مشدی حسن پا به زمین کوفت و گفت: نه، من نیستم، من گاو مشدی حسنم، مشدی حسن نشسته اون بالا و مواظب منه.
- کدخدا گفت: مشدی حسن تو رو به خدا دس وردار. این دیگه چه گرفتاری ست که برای بَیَل دُرُس کردی؟ تو گاو نیستی؛ تو مشدی حسنی.
- مشدی حسن پایش را کوفت به زمین و گفت: نه ، من مشدی حسن نیستم. مشدی حسن رفته برای عملگی. من گاو مشدی حسنم.
- کدخدا گفت: آخه تو چه جور گاوی هستی مشدی حسن؟ از گاوی چی داری؟ دمت کو؟
- مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دورِ طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #843
در لطیفه ای از جمهوری دمکراتیک آلمان سابق یک کارگر آلمانی کاری در سیبری پیدا میکند. او میداند که سانسور چی ها همه نامه ها را میخوانند. به دوستانش میگوید: بیایید یک رمز تعیین کنیم؛ اگر نامه ای که از طرف من دریافت میکنید با مرکب آبی معمولی نوشته شده باشد, بدانید که هرچه نوشته ام درست است, اگر با مرکب قرمز نوشته شده باشد, سراپا دروغ است. یک ماه بعد دوستاتش اولین نامه را که با خودکار آبی نوشته شده بود دریافت میکنند: اینجا همه چیز عالی است, مغازه ها پر, غذا فراوان, آپارتمانهای بزرگ و گرم و نرم, سینماها فیلم های غربی نمایش می دهند و تا بخواهی دختران زیبای مشتاق دوستی, تنها چیزی که نمیتوان پیدا کرد مرکب قرمز است...!

به برهوت حقیقت خوش آمدید | اسلاوی ژیژک | مترجم: فتاح محمدی
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #844
اگر نتوانیم تنهاییمان را در آغوش کشیم، از دیگری به عنوان سپری در برابر انزوا سود خواهیم جست...!

وقتی نیچه گریست | اروین یالوم | مترجم: سپیده حبیب
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #845
لیلی: می‌شه وحشتناک‌ترین اتفاقات رو از سر گذروند، می‌شه از هم متنفر شد، کشیده خوابوند توی صورت هم ... حرف‌های خیلی بدی به هم زد ... با این حال گرفت خوابید ... و درست موقع گرسنگی بیدار شد، برای خوردن قهوه ... همین‌جوری بهتره ... بعد قهوه تموم می‌شه، خب می‌ریم دوباره قهوه می‌خریم، می‌دونیم باید چه‌کار کنیم. به مغازه می‌ریم، به صندوق‌دار سلام می‌کنیم، به همسایه‌ها سلام می‌کنیم. می‌بینیم که هوا سرده، گرمه، توی زندگی هستیم، مثل بقیه، همگی میل مشترکی به قهوه داریم. از یه مغازه خرید می‌کنیم، یه خورشید داریم، زیر یه بارون، با یه صندوق‌دار، همگی با هم تو یه روز هستیم، لازم نیست از چیزی بترسیم.

نقطه سر خط | ورونیک اولمی | مترجم: سميرا قرائى
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #846
یک روز فردی قدم به زندگی‌تان خواهد گذاشت و شما را متوجه خواهد کرد که چرا هرگز با هیچکس دیگری دوام نیاوردید...!

سه‌گانه‌ی نیویورک | پل اُستر | مترجم: شهرزاد لولاچی، خجسته کیهان
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #847
جیرجیرک به خرس گفت عاشقت شده ام. خرس پهلویش را خاراند و پاسخ داد از خواب که بیدار شدم درباره اش حرف می زنیم. خرس به خواب زمستانی رفت و ندانست که عمر جیرجیرک فقط سه روز است...!

آویشن قشنگ نیست | حامد اسماعیلیون

*برنده‌ جایزه هوشنگ گلشیری برای بهترین مجموعه داستان سال ۱۳۸۷
 
امضا : S O-O M

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #848
وای بر آن روزی که چیزی حتی عشق عادتمان شود. عادت همه‌چیز را ویران می‌کند؛ از جمله عظمت دوست داشتن را، تفکر خلاق را، عاطفه جوشان را.
...عاشق کم است، سخن عاشقانه فراوان!
...روزگاری‌ست چه بد، که دیگر کلام عاشقانه دلیل عشق نیست و آواز عاشقانه‌ خواندن دلیل عاشق بودن...!

یک عاشقانه آرام | نادر ابراهیمی
 
امضا : S O-O M

سید دیوید

کاربر انجمن
سطح
13
 
ارسالی‌ها
387
پسندها
5,895
امتیازها
24,413
مدال‌ها
14
  • #849
1595499091861.png

#اخراجی_ها فقط اونجاش که داشتن شربت میدادن

بایرام : داش مجید نخوریدا
مجید: چرا؟
بایرام: مرضیه خانو..نه ما یه همسایه داریم تلفن کرد گفت هیچ وقت تو جبهه شربت نخورید
شهید میشید
مجید : برو بابا هیچی نمیشه
بده یکی دیگه

بایرام : ای بابا من میگم نخورید شما دوتا دوتا میخورید؟!
اگه دوتا بخورین #مفقود_الاثر میشینا بهت بگما

شما(بیژن) که تهشو میخوری اخرش شهید میشی☝...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : سید دیوید

S O-O M

کاربر فعال
سطح
13
 
ارسالی‌ها
1,324
پسندها
3,557
امتیازها
20,173
مدال‌ها
14
  • #850
ما در زندگی، همه تنگاتنگ هم افتاده ایم. فکر می کنم هنر اصلی، هنر فاصله ها باشد. زیاد نزدیک به هم، می سوزیم. زیاد دور از هم، یخ می زنیم. باید یاد بگیریم جای درست و دقیق را پیدا کنیم و همان جا بمانیم. این یادگیری هم مانند بقیه چیزهایی که واقعا یاد می گیریم فقط با تجربه ای دردناک میسر است. باید قیمتش را بپردازیم تا بفهمیم.
رنج را دوست ندارم. هرگز دوست نخواهم داشت. اما باید قبول کنم آموزگار خوبی ست. ما عمرمان را با نابود کردن کسانی که به آن ها نزدیک می شویم سپری می کنیم و به نوبه ی خود نابود می شویم.
رستگاری در این است که اگرچه نابود، اما زنده باشیم...!

دیوانه وار | کریستیان بوبن | مترجم: مهوش قویمی
 
امضا : S O-O M

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
0
بازدیدها
395
پاسخ‌ها
123
بازدیدها
13,579

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا