طنز سری حکایات طنز

  • نویسنده موضوع SHIVA_S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 875
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
fu180.jpg.jpeg
جوک های ملانصرالدین
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
گم شدن خر

يک روز ملانصرالدين خرش را در جنگل گم مي کند.


موقع گشتن به دنبال آن يک گورخر پيدا مي کند.


به آن مي گويد: اي کلک لباس ورزشي پوشيدي تا نشناسمت
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
وظیفه و تکليف
روزي ملانصرالدين بدون دعوت رفت به مجلس جشني.
يکي گفت: "جناب ملا! شما که دعوت نداشتي چرا آمدي؟"
ملانصرالدين جواب داد: "اگر صاحب خانه تکليف خودش را نمي‌داند.

من وظيفه‌ي خودم را مي‌دانم و هيچ‌وقت از آن غافل نمي‌شوم."
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
علت نا معلوم

ملانصرالدين به يکي از دوستانش گفت: خبر داري فلاني مرده؟

دوستش گفت: "نه! علت مرگش چه بود؟"

ملا گفت: "علت زنده بودن آن بيچاره معلوم نبود چه رسد به علت مرگش!
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
ديرباور

روزي يکي از همسايه‌ها خواست خر ملانصرالدين را امانت بگيرد.

به همين خاطر به در خانه ملا رفت.

ملانصرالدين گفت: "خيلي معذرت مي‌خواهم خر ما در خانه نيست".

از بخت بد همان موقع خر بنا کرد به عرعر کردن.

همسايه گفت: "شما که فرموديد خرتان خانه نيست؛

اما صداي عرعرش دارد گوش فلک را کر مي‌کند."

ملا عصباني شد و گفت: "عجب آدم کج خيال و ديرباوري هستي.

حرف من ريش سفيد را قبول نداري ولي عرعر خر را قبول داري."
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #6
گريه بر مرده

روزي ملانصرالدين به دنبال جنازه‌ي يکي از ثروتمندان مي‌رفت و با صداي بلند گريه مي‌کرد. يکي به او دلداري داد و گفت: "اين مرحوم چه نسبتي با شما داشت؟"

ملا جواب داد: "هيچ! علت گريه‌ي من هم همين است."
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #7
کرامت ملا

روزي ملانصرالدين ادعاي کرامت کرد.

گفتند "دليلت چيست؟"

گفت: "مي‌توانم بگويم الساعه در ضمير شما چه مي‌گذرد؟"

گفتند: "اگر راست مي‌گويي بگو."

گفت: "همه‌ي شما در اين فکر هستيد که آيا من مي‌توانم ادعايم را ثابت کنم يا نه!"
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #8
مهمان شدن ملانصرالدين

روزي ملانصرالدين به عده‌اي رسيد که مشغول غذا خوردن بودند. رفت جلو و گفت "السلام يا طايفه‌ي بخيلان!"

يکي از آن‌ها گفت: "اين چه نسبتي است که به ما مي‌دهي؟ خدا گواه است که هيچ‌ يک از ما بخيل نيست."

ملانصرالدين گفت: "اگر خداوند اين طور گواهي مي‌دهد، از حرفي که زدم توبه مي‌کنم، و نشست سر سفره‌ي آن‌ها و شروع کرد به غذا خوردن."
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #9
ما نوح را فرستاديم

روزي ملانصرالدين بالاي منبر رفت و يک آيه خواند : " و ما نوح را فرستاديم... " بعد هرچه کرد ادامه آيه را يادش نيامد تا اينکه يکي از حضار گفت : ملا معطلمون نکن.اگه نوح نمي ياد يکي ديگه رو بفرست!!!
 

SHIVA_S

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
13/12/19
ارسالی‌ها
850
پسندها
4,835
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • نویسنده موضوع
  • #10
مجموعه : اس ام اس خنده دار و طنز

اس ام اس و پیامک های خنده دار و جالب حیف نون

حیف نون زنگ می زنه به مخابرات می گه: آقا ببخشید سیم تلفن ما خیلی بلنده، اگه می شه لطف کنید از اون طرف یه کم بکشیدش!…

از حیف نون می پرسن این شعر از کیه؟ “سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز”
می گه نمی دونم یه راهنمایی بکنید…
می گن اسم شاعر توی خود شعر هست.
می گه: آهان فهمیدم، جواد نکونام!


اولی: بگو ببینم، اگه توی خیابون یه نفر یه حیوانی رو گرفته و داره می زنه، و من برم جلو و از این کارش ممانعت کنم، به این کار چی می گن؟
دومی: حس برادری!


یه روز کاغذ می خوره تو سر حیف نون. حیف نون جا در جا می میره!
کاغذ رو بر می دارن نگاه می کنند، می بینن توش نوشته: “دو تا آجر”!


زوجی بر سر یک چاه آرزو رفتند، مرد خم شد،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
4
بازدیدها
98
  • قفل شده
  • مهم
آموزشی [ طنز چیست؟ ]
پاسخ‌ها
1
بازدیدها
2,313
پاسخ‌ها
2
بازدیدها
218
  • قفل شده
  • نظرسنجی
پاسخ‌ها
433
بازدیدها
14,399

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا