من با یکی از اساتیدم، که دست بر قضا نسبت خونی باهاشون دارم، دعوا که نه ولی زیاد چالش داشتم. بیشتر به خاطر سخت گیری هاشون. تو درسی که با ایشون داشتم، پوست اندازی سالانه مار رو ماه ماه تجربه کردم. آخرش هم افتادم!
استاد هم در کمال نامردی نمرات رو با اسم و فامیل و نه شماره دانشجویی تو برد دانشکده زده بودند تا درس عبرتی برای آیندگان باشیم!
بعدهم استاد گرانقدر جعبه شیرینی گرفته بودند آورده بودند خانه و به اعضای خانواده تعارف کردند و گفتند علتش نمره طلایی بنده هست!
من هم زدم به قهر و ادا و اصول اینچنینی که دریغ از یکذره ترحم و دلجویی! دو ترم بعد دوباره همین درس رو با استاد گرام داشتیم. اشکم در اومد تا پاس شد!