متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مردم آزاری:)

  • نویسنده موضوع شاهزاده 122
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 638
  • کاربران تگ شده هیچ

شاهزاده 122

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
72
امتیازها
480
  • نویسنده موضوع
  • محروم
  • #1
سلام سلام
وقتی بچه بودی چطوری مردم آزاری میکردین ک همسایه ها آس شدن :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
من خودم بارها آیفون زدم و فرار کردم یه بار ک رفتم آش نزری بدم بهم گفتن باز اومدی زنگ بزنی و در بری؟ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
اسپم ندین لطفا :biggrinsmiley:
 
امضا : شاهزاده 122

~ Nil♡♡far ~

رو به پیشرفت
سطح
2
 
ارسالی‌ها
194
پسندها
7,801
امتیازها
21,013
مدال‌ها
1
  • محروم
  • #2
سلام سلام
وقتی بچه بودی چطوری مردم آزاری میکردین ک همسایه ها آس شدن :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
من خودم بارها آیفون زدم و فرار کردم یه بار ک رفتم آش نزری بدم بهم گفتن باز اومدی زنگ بزنی و در بری؟ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
اسپم ندین لطفا :biggrinsmiley:
خخخخ منم اینکار رو خیلی کردم غیر از این رو آیفنایی که تصویری بود بابستنی رو دوربینش رو میگرفتم.
 
امضا : ~ Nil♡♡far ~

Reyhon

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
157
پسندها
4,448
امتیازها
16,633
مدال‌ها
11
  • #3
از بالای دیوار خونه همسایمون رو نگاه میکردم
زنگ خونه های مردمو می زدمو فرار میکردم
 
امضا : Reyhon

Zandix

طراح انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
443
پسندها
2,859
امتیازها
14,383
مدال‌ها
12
  • #4
من الان جدیدا به مردم آزاری رو اوردم، فان ترینشون اینه که با چند نفر زل میزنیم به یه نقطه از آسمون و بقیه برگاشون میریزه میگن چه خبره.
 

R.FANAYI

کاربر حرفه‌ای
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,900
پسندها
32,436
امتیازها
64,873
مدال‌ها
36
  • #5
من در می‌زنم فرار نمی‌کنم
وقتی آیفون رو برداشتن می‌گم منزل فلانی؟

زنگ می‌زنم فوت می‌کنم
 

Saba Abbasi

طراح انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,836
پسندها
44,561
امتیازها
74,373
مدال‌ها
34
  • #6
یادمه یکی ع همسایا ک مینشست تو ماشینش، میرفتم محکم میکوبیدم ب شیشه ع جا میپرید
یا اگ مامانش داش در خونه با همسایمون حرف(غیبت) میزد، آیفونو برمیداشتم جیغ میزدم

بیشتر اوقاتم زنگ میزدیم در میرفتیم
من همبازیام دختردایی و پسرداییم بودن
بعد میرفتیم رو زنگ مردم چسب میزدیم ک بسوزه ینی
 
امضا : Saba Abbasi

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #7
من بچه بودم کرمامو تو خانواده میریختم
الان که بزرگ شدم و 15 سسسسساااالمه
زنگ خونه هارو میزنم با دوستام فرار میکنیم
خداوکیلی روزی 4 تا خونرو میزنیم
 
امضا : Mahsa_rad

mehrabi83

کاربر فعال
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,196
پسندها
67,292
امتیازها
80,673
مدال‌ها
27
  • #8
مجبورشون میکردم بشینن آرایششون میکردم :sisi3:
 
امضا : mehrabi83

s-a-h-a-r

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
435
پسندها
6,973
امتیازها
21,773
مدال‌ها
13
  • #9
من کلا بچه مظلومی بودم
فقط یه بار با قندون زدم تو سر پسرخاله‌م که چهار سال ازم بزرگتره
سرش خون اومد
هنوزم منو میبینه میگه جای اون قندونه درد میکنه :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : s-a-h-a-r

Ďaniýal-

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
47
پسندها
2,364
امتیازها
16,078
  • #10
یع بار ک رفته بودم خونه یکی از دوسام رفتم تو حیاطشون منتظر بودم بیادش بریم تو کوچه بازی کنیم بعد با گلدونِ کنار پله ها با پام بازی کردم تا اون بیاد یهو از رو پله افتاد شکس:hanghead:

توی چاه همسایه ها خاک یا سنگ میریختم:/
یع بارم رفته بودم با اسباب بازیم کلی خاک برداشته بودم گل درس کرده بودم رفتم درِ خونه همسایمون همه گلارو پخش کردم رو درشون:106:

و خیلی کارا دیگه ک عذاب میداد بقیه رو ول حسِ گفتنش نیس!
 
امضا : Ďaniýal-
عقب
بالا