متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مردم آزاری:)

  • نویسنده موضوع شاهزاده 122
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 13
  • بازدیدها 637
  • کاربران تگ شده هیچ

-هوژیـن

نو ورود
سطح
8
 
ارسالی‌ها
18
پسندها
1,193
امتیازها
6,203
مدال‌ها
6
  • #11
زنگ میزدم آتش نشانی میگفتم عمو خونه ما کجاس؟ :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:

( اسکل چیست؟
اسکل اون پرنده ای نیس که جا تخماشو گم میکنه...
اسکل منه مردم آزارم:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: )
 
امضا : -هوژیـن

درسا اسفنـــد

کاربر انجمن
سطح
9
 
ارسالی‌ها
278
پسندها
1,554
امتیازها
10,013
مدال‌ها
9
  • #12
بچگی اذیتام تو خونه بود فقط تنها کاری که بیرون می کردم این بود که از دیوار برم بالا بشینم حیاط ملت رو دید بزنم، هنوز هم اینکار برام جذابه:yeah:
 
امضا : درسا اسفنـــد

زهـرا دُلاریـᥫ᭡

هنرمند انجمن
سطح
21
 
ارسالی‌ها
6,927
پسندها
9,685
امتیازها
55,373
مدال‌ها
33
  • #13
من بچه خوبی بودم. بقیه من رو اذیت می‌کردند. هر چند توی زور نمی تونستند کاری کنند و خودشون داغون می شدند بدون اینکه کاری کنم :icon-writing: :sadsmiley::thumbup:
 
امضا : زهـرا دُلاریـᥫ᭡

Maryam.chitsazii

ویراستار انجمن
سطح
14
 
ارسالی‌ها
993
پسندها
5,067
امتیازها
23,673
مدال‌ها
17
  • #14
ما همسایه نداشتیم، یعنی داشتیم دوتا بیشتر نبودن منم بچه آروم اصلا سراغ اونا نرفتم روی هم رفته زنگ در خونه خودمون رو برای اذیت می‌زدم.
یا آیفون رو برمیداشتم حرف میزدم آهنگ می‌خوندم. :cheer: :cheer::85:
 
عقب
بالا