متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان ترامادول | مشکان آرا نویسنده برتر انجمن یک رمان

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #61
البته خب شرایط مختلفه اما قطعا حس نیکائین باید متفاوت باشه اونجوری که اولش شوک زده شد و گریه نکردنش و بعد مکالمات عادی و روزمره‌ی زندگیش و جوری که با این موضوع کنار اومده این اصلا باهم جور نمیاد. بین مکالمات فقط گریز ریزی به مرگ نیهان زده میشه ولی کافی نیست. باید حس و حالش بیشتر باشه غم از دست دادن کسی که اون به چشم فرزند میدید باید بیش از این در اون رد و اثر بزاره. قطعا با تمرکز بیشتر روی نشون دادن احساسات این نقص به راحتی از بین میره.

یه چیزی یادم رفت مرگ نیهان هم یه کم ناگهانی و بی هیچ پیش زمینه‌ای بود این موضوع خیلی فضا داره خیلی راحت میشه بهش بال و پر داد اتفاقیه که یکی از نقاط عطف داستان به حساب میاد نباید به این راحتی و سرعت از کنارش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shabnam~d

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #62
| TEAR | VaRtA نظر خریدارم :85:
 
امضا : -No Voice

| TEAR |

کاربر حرفه‌ای
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,726
پسندها
25,255
امتیازها
51,373
مدال‌ها
22
سن
17
  • #63
خب... رمان قشنگیه. قلمت خیلی خوبه. توصیف چهره‌ها و حال و احوالات خوبه.
داستانش پیچیده‌ ولی یه جوریه که ادم درک میکنه.خلاصه خوبه.من خودم ایرادی ندیدم
 
امضا : | TEAR |

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #64
Roshanak_QW Brian نظرت خریدارم:85:
 
امضا : -No Voice
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Shabnam~d

Roshanak_QW

کاربر قابل احترام
سطح
34
 
ارسالی‌ها
10,051
پسندها
23,223
امتیازها
78,373
مدال‌ها
55
  • #65
خوب داستانت جالبه
خلاصه داستانت یکم بد بود
اسم شخصیاتا به خود شخص میخوره ولی تنها چیزی که برام سواله چرا اسم مواد مخدر؟
پارت اول فکر نمیکردم قسمتی از آیندست و همش منتظر بودم ببینم ادامش چی میشه ولی بعدمشخص شد مال گذشتست
(اینا نظر شخصیمه و من مطمئنن نمیتونم مثل یه منتقدر رمانتو نقد کنم)
درکل رمانتو دوست دارم امیدوارم ادامش بدی بصبرانه منتظر ادامشم
موفق باشی:458211-8e33e52a2f7bd5005505daf268120cac:
 

(Memo)

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
2
پسندها
51
امتیازها
80
  • #66
سلام
رمانتون جزو رمانای بسیار دوست داشتنی ای بوده که تا بحال خوندم:408::408:
لطفا ادامه بدید
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] -No Voice

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #67
سلام
رمانتون جزو رمانای بسیار دوست داشتنی ای بوده که تا بحال خوندم:408::408:
لطفا ادامه بدید
علیکم
مرسی ک*-----*
من ذوق ک!
چشم‌چشم حتما
ایرادی چیزی بود بگو
 
امضا : -No Voice

N.Karevan❀

نویسنده انجمن
سطح
25
 
ارسالی‌ها
598
پسندها
15,450
امتیازها
35,373
مدال‌ها
25
  • #68
به عنوانِ افتتاح کننده‌ی مجدد گفتمانت، عرض سلام:30:
-No Voice Meshkan_Ara
ترامادول، روایت‌گر‌یک نابودی!
اولین چیزی که می‌تونم درباره‌ی رمانت بگم، حس و حال صمیمی و متن روان رمان هست. اگر چندین صفحه‌ی اول که نسبت به اواخر رمان جای کار بیشتری خصوصا از لحاظ احساس،‌ پردازش و جا افتادن وقایع می‌طلبه رو کنار بگذاریم، فضای خوب و کشش لحظه‌های رمان خیلی جذاب بود. در ابتدا گاهاً افعال ماضی و مضارع انسجام رمان رو بهم زده بودن که این مورد با ویرایش مابقی مواردی که گفتم قابل حل هست. در خصوص شخصیت‌ها، گروه صمیمی دوستانه به جرات می‌تونیم تمایز رو از حالات، احساسات و واقعی بودن شخصیت ها رو از اون بیرون بکشیم. یکی از بهترین قسمت‌هایی که شخصیت ها به خوبی خودی نشون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : N.Karevan❀

-No Voice

نویسنده انجمن
سطح
43
 
ارسالی‌ها
1,228
پسندها
66,816
امتیازها
60,573
مدال‌ها
28
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #69
به عنوانِ افتتاح کننده‌ی مجدد گفتمانت، عرض سلام:30:
-No Voice Meshkan_Ara
ترامادول، روایت‌گر‌یک نابودی!
اولین چیزی که می‌تونم درباره‌ی رمانت بگم، حس و حال صمیمی و متن روان رمان هست. اگر چندین صفحه‌ی اول که نسبت به اواخر رمان جای کار بیشتری خصوصا از لحاظ احساس،‌ پردازش و جا افتادن وقایع می‌طلبه رو کنار بگذاریم، فضای خوب و کشش لحظه‌های رمان خیلی جذاب بود. در ابتدا گاهاً افعال ماضی و مضارع انسجام رمان رو بهم زده بودن که این مورد با ویرایش مابقی مواردی که گفتم قابل حل هست. در خصوص شخصیت‌ها، گروه صمیمی دوستانه به جرات می‌تونیم تمایز رو از حالات، احساسات و واقعی بودن شخصیت ها رو از اون بیرون...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : -No Voice

Mobina.yahyazade

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
12
 
ارسالی‌ها
825
پسندها
3,814
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
سن
21
  • مدیر
  • #70
سلام دختر خوش قلم :405:
به عنوان کسی که کمتر از یه روز همه‌ی پارتا رو خونده و دلش طاقت نداده هر روز یه قسمتیش رو بخونه، باید بگم در کل خیلی عالی بود.
داستانت و از اون مهم‌تر قلمت یه جوری روون و صمیمی بود که خواه ناخواه آدم جذبش میشه.
حس و حال نیکائین بعد مرگ نیهان یه خورده به نظرم بیشتر میشد بهش پرداخت.
اسم رمان هنوز با ارتباطی که با کلیت داره برام گنگه ولی من خودم اینطوری تعبیرش کردم که شاید چون به خاطر مصرف ترامادول ستاره، نیکائین و مسیح با هم آشنا شدن اسمش اینه «واقعا چرا همچین تعبیری کردم؟!:219:» شاید هم قراره توی ادامه‌ی داستان بیشتر متوجه بشیم راجبش.
شخصیت‌ها که کاملا به دل مینشستن. از عماد و بابابزرگه که آدم دوس داره با یه لبخند ملیح سرشونو...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Mobina.yahyazade
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] -No Voice

موضوعات مشابه

عقب
بالا