روی سایت دلنوشتهٔ رویاهای تلخِِ نرسیدن |نرگس برزن،کاربرانجمن یک رمان

[نرگس برزن]

***​

درد را درمانی لازم است. هر بیماری را مداواگری لازم است.​

هر زخمی را پانسمانی لازم است. هر قلب شکسته‌ای را مرهمی لازم است. هر رویایی را هم رسیدن لازم است!​

امان از آن روزی که درد باشد و درمان نباشد؛ بیمار باشد و تیمار نباشد؛ قلب شکسته باشد و مرهمی نداشته باشد؛ رویاهای شیرین ساخته باشی و رسیدنی در کار نباشد...​

آن‌وقت است که باید با تلخی ها سر کنی!​

​

 

[نرگس برزن]

***
کاش هرچه زودتر تمام این کابوس‌های تلخ پایان یابند و شیرینی‌ها آغاز شوند!
می‌دانم رویاها هم از دست من جانشان به لب آمده و به من مُلتمسانه می‌گویند ازشان دست بردارم...

 

[نرگس برزن]

***​

صدای ملودی تلفنم را شنیدم. تپش‌های قلبم تند شد. خیلی وقت بود که دیگر کسی با من تماس نمی‌گرفت و من در کنج تنهایی اتاقم، روزها را سپری می‌کردم.​

دستم را روی قلبم گذاشتم. جمله‌ی «قلبِ من آرام باش» را زمزمه کردم؛ امّا قلب من بوی آشنا را خوب می شناخت! پس تپش‌هایش بی‌دلیل نامنظم نشده بود.​

همین‌که نام زیبای او را بر صفحه تلفنم دیدم، تپش‌های قلبم شدیدتر از قبل به سینه‌ام کوبیده شدند. چقدر دلم برای طنین آرام‌بخش صدایش تنگ شده بود.​

با مهربانی اسمم را در گوشم نجوا کرد؛ تلفن را محکم‌تر فشار دادم. گوشه‌ی چشمانم خیس شده بودند. اشک‌هایم از شدت ذوقِ شنیدن صدایش، بعد از سال‌ها روی...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Sama_Shams]

​