نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

خواب عجیبت!

  • نویسنده موضوع SHIVA_S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 1,189
  • کاربران تگ شده هیچ

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,064
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #11
خواب میبینم بابام گوشیمو گرفته:/
بعد یهو یه پسره از غیب میرسه://///
یه گوشی میده بهم
بابامم منو ول میکنه!!!
خیلی مسخرس
ولی 3 ساله دارم این خوابو میبینم
قیافه ی پسره هم دیدم
آشناهم نیس:///
چه خواب مرموزی
 

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,497
پسندها
65,240
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #12
امضا : Mahsa_rad

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,064
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #13

Agust D

مدیر بازنشسته
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,341
پسندها
5,591
امتیازها
24,673
مدال‌ها
21
  • #14
پوف من خوابام بیشترش تو واقعیت اتفاق میوفته
مثلا یه بار خواب دیده بودم که دوستم یه چیزی رو بهم گفت که میدونستم توی خواب دورغ میگه بعدش توی بیداری همون رو بهم گفت :458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:
 
امضا : Agust D

معصومه جیدری

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
16
پسندها
190
امتیازها
1,003
  • #15
مادربزرگم تعریف می کرد خواب دیدم که تو مزار شهدای روستاشون سرمزار یه شهید گمنام یه سید نورانی به مادبزرگم12تا گل محمدی ولاله داد و اونا رو روی مزار شهدای اونجا گذاشت
خوابش با شهادت 12نفر از مردم روستاشون تو عملیات کربلای 5 تعبیر شد از پدر بزرگم
 
امضا : معصومه جیدری

A.R.N.T

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
50
پسندها
577
امتیازها
2,413
مدال‌ها
5
  • #16
من تازه گیا خواب های ترسناک میبینم ولی کابوس نیستن مثل دوشب پیش که خواب دیدم با چند نفر که نمیشناختموشون اما تو خواب انگار از دوستام بودم رفته بودیم گردش بعد وقتی برگشتیم خونه سوت و کور بود برای همین دوستام با من اومدن خونه تا ببینن چه خبره هیچ کس خونه نبود اما وقتی رفتم داخل اتاقم بابام رو دیدم که کف اتاق افتاده و بیهوشه دوستام گفتن بیا بریم به بابات کمک کنیم ولی من نمی دونم چرا به اونا اجازه ندادم برن تا به بابام کمک کنن یک حسی بهم میگفت این مرد پدرم نیست رفتم ملافه ای که روی بابام کشیده شده بود رو کنار زدم یک نگا به سرتا پاش کردم که نگام رو پاهاش ثابت موند اون یک جن بود سعی کردم تا فریاد بزنم خدااا اما انگار داشتم خفه میشدم و به خاطر خفگی از خواب پریدم.
 
امضا : A.R.N.T

A.R.N.T

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
50
پسندها
577
امتیازها
2,413
مدال‌ها
5
  • #17
خواب هام بیشترشون عجیبون خلقه هستن که سریالی فکر کن من 5 سال پیش مادر مادربزگم فوت کرد بعد من دقیقا فردا شبش خوابش و دیدم وقتی که خوابم رو برای مادربزرگم تعریف کردم اون هم گفت که خواب همون شخص فوت شده رو دیده و وقتی برام تعریف کرد فهمیدم خواب مادربزرگ ادامه ی خواب منه.
 
امضا : A.R.N.T

A.R.N.T

رفیق جدید انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
50
پسندها
577
امتیازها
2,413
مدال‌ها
5
  • #18
بعد خواب ها دیگم.
خواب دیدم سرمو زدن.
خواب دیدم میتونم رو هوا معلق بشم.
خواب دیدم میتونم زیر آب نفس بکشم.
خواب دیدم تو یک عمارتم و هرکی تو اون عمارت میره استخر میمیره داشتم از کنار استخر فرار میکردم که آقای عمارت انداختم تو استخر ولی هیچیم نشد فهمیدم استخر پره اسیده.
خواب دیدم سقوط میکنم.
خواب بهشتو دو بار دیدم.
خواب مرده رو 5 بار دیدم.
خواب دیدم سیل اومده فرداش هشدار سیل دادن.
بیشتر خوابم پیش بینی میشه اونای دیگه هم مثل پازل بهم مرتبط هستن.
تو خواب هم قلت میندازم و حرف میزنم خواهرم میگه من هیچقوت نمیخوام کنار تو بخوابم چون سیاه و کبودم میکنی با این جفتگ پرونیت:24::4-1-110:
 
امضا : A.R.N.T

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,064
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #19
اینب که میگم واقعیه:
بابابزرگم یه روز داشت ماهی می گرفت و پاکشون می کرد که یه گربه اومد. بابابزرگم واسش ماهی انداخت. گربهه دوباره اومد. باز هم واسش انداخت بار سوم بابابزرگم بهش نداد و اونم می خواست حمله کنه که بابابزرگم از خودش دفاع کرد و خلاصه گربهه رو شوت کرد.
شب که شد خوابید. تو خواب دید تو یه دادگاه هست که همشون گربه هستن به شکل انسان. اون گربهه و باباش هم بودن. بابابزرگم تو قسمت متهم بود. خلاصه وقتی گفتن که چرا این کار رو کردی و بابابزرگم همه چیز رو گفت گربهه از بابابزرگم معذرت خواهی کرد.
 

NABZ

کاربر فعال
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,126
پسندها
13,199
امتیازها
33,323
مدال‌ها
15
  • #20
امضا : NABZ

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
199
پاسخ‌ها
33
بازدیدها
1,150
پاسخ‌ها
31
بازدیدها
1,215
عقب
بالا