خواب عجیبت!

  • نویسنده موضوع SHIVA_S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 1,005
  • کاربران تگ شده هیچ

ZAHRA TAVASOLIAN

مترجم انجمن
مترجم انجمن
تاریخ ثبت‌نام
14/4/20
ارسالی‌ها
1,080
پسندها
7,088
امتیازها
24,673
مدال‌ها
18
سطح
12
 
  • #31
من همین چند وقت پیش خواب دیدم با یه سری آزمایش های آزمایشگاهی تونستم دارو کرونا رو کشف کنم و جناب روحانی بنده رو مستفیض کردن و اجازه دادن بریم شمال

صبح پاشدم جیغ جیغ میکنم که بریم شمال من دارو رو کشف کردم:984:
 
امضا : ZAHRA TAVASOLIAN

mel mel

هنرمند انجمن + کاربر فعال سرگرمی
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,153
پسندها
39,315
امتیازها
69,173
مدال‌ها
28
سن
17
سطح
33
 
  • #32
این که چیزی نیس من یه خوابایی می‌بینم فقط محض خنده:24:
با آبجیم تو مدرسه بودیم بعد از اونجا در اومدیم. تو راه خونه بودیم راهم پر از دار و درخت بود( نمی‌دونم چرا مسیر رو دیوار بود ماهم رو دیوار راه می‌رفتیم:/ ) بعد یه قطار از بالای دیوار جنگلی افتاد پایین:| زپلشک:137:
بعد ما از اونجا رد شدیم من چشمم به لباسای آبجیم افتاد شلوارش با چیزی که صبح پوشیده بود فرق داشت:/
گفتم این چیه از کجا اوردی؟
گفت شلوار خودم خراب شد یه بابایی زاپاس اورده بود ماله اونو بی‌اجازه برداشتم:confused::eek:
بعد صاحب شلوار اومد-__-:weirdsmiley:
ماهم شلوار رو قایم کردیم:/
اما بخش جالبش این بود که آبجیم زیر اون شلواره یه شلوار دیگه هم داشت:russian-ru:
بعد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #33
امضا : Star☆AR

mel mel

هنرمند انجمن + کاربر فعال سرگرمی
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,153
پسندها
39,315
امتیازها
69,173
مدال‌ها
28
سن
17
سطح
33
 
  • #34

mel mel

هنرمند انجمن + کاربر فعال سرگرمی
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,153
پسندها
39,315
امتیازها
69,173
مدال‌ها
28
سن
17
سطح
33
 
  • #35
نه ولش کن همین جا میگم حوصله ندارم خخ
خب میشه گفت که دو دختر وارد دنیایی میشن که جاذبه زمین برعکسه یعنی توی هوا راه می رن. بعد اون جا جادو و جادوگری وجود داره مثلا همین جا که خواهرت لباسش تغییر کرد
بقیه ش رو خودت ادامه بده...
 

Star☆AR

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/3/20
ارسالی‌ها
288
پسندها
4,613
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
سطح
12
 
  • #36
خب میشه گفت که دو دختر وارد دنیایی میشن که جاذبه زمین برعکسه یعنی توی هوا راه می رن. بعد اون جا جادو و جادوگری وجود داره مثلا همین جا که خواهرت لباسش تغییر کرد
بقیه ش رو خودت ادامه بده...
بعد شلوارا توش پرواز می‌کنن:/ :963:
:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
 
امضا : Star☆AR

mel mel

هنرمند انجمن + کاربر فعال سرگرمی
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
2/6/20
ارسالی‌ها
3,153
پسندها
39,315
امتیازها
69,173
مدال‌ها
28
سن
17
سطح
33
 
  • #37

princess_yakhi

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
17/5/20
ارسالی‌ها
1
پسندها
85
امتیازها
83
سطح
0
 
  • #38
خواب دیدم مهرادجم اومده خونمون داره سبزی پاک میکنه:108::laughting:
 
امضا : princess_yakhi

Aran

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
3/10/19
ارسالی‌ها
1,431
پسندها
8,965
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
سطح
20
 
  • #39
حدود سه ماهه این خواب رو همیشه میبینم.
توی یه جایی مثل کویر بودم ولی همه‌اش سیاه بود. دو نفر که یکیشون خانوم بود یکیشون اقا امدن من رو گرفتن بردن توی یه اتاق و دست و پام رو به زنجیر بستن. اون خانومه امد طرفم تا خفه‌ام کنه جیغ کشیدم از خواب شدم.
کلا در هفته دو یا سه بار این خواب رو میبینم
 
  • Wow
واکنش‌ها[ی پسندها] .sun.

melika98

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
1/2/20
ارسالی‌ها
42
پسندها
381
امتیازها
1,723
سطح
0
 
  • #40
چندسال پیش خواب دیدم تو یه خونه باغم؛ خود ورودی خونه پله های سنگی خوشگل داشت و در خیلی بزرگ چوبی با شیشه های رنگی رنگی, یه آفتاب خوشگلی هم افتاده بود.
رفتم تو خونه که دیدم روبروم راه پله اس, بازم مثل بیرون پله های سنگی بزرگ, یک سمتش که میرفت پایین و نگاه کردم دیدم مامانیم( مامانِ مامانم) سر تا پا مشکی پوشیده و خیلی خیلی چهره ش غمگینه.
راه پله بالا و که نگاه کردم دیدم یه آقایی با لباس های روشن وایستاده و من اینقدر یکدفعه بهش احساس علاقه کردم که بی اختیار از پله ها رفتم بالا کاملا محوش شده بودم اما چهره ش و نمیتونستم ببینم انگار کلی نور بود اونجا, بعد راه افتاد رفت داخل یک اتاق منم دنبالش بودم بعد نمیدونم چی بود انگار لباس بود اونو برداشت و از اتاق اومد بیرون و راه افتاد سمت اتاق روبروش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melika98
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .sun.

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
154
پاسخ‌ها
33
بازدیدها
1,036
پاسخ‌ها
31
بازدیدها
1,117
عقب
بالا