نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

خواب عجیبت!

  • نویسنده موضوع SHIVA_S
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 43
  • بازدیدها 1,179
  • کاربران تگ شده هیچ

ZAHRA TAVASOLIAN

مترجم انجمن
سطح
14
 
ارسالی‌ها
1,078
پسندها
7,076
امتیازها
24,673
مدال‌ها
18
  • #31
من همین چند وقت پیش خواب دیدم با یه سری آزمایش های آزمایشگاهی تونستم دارو کرونا رو کشف کنم و جناب روحانی بنده رو مستفیض کردن و اجازه دادن بریم شمال

صبح پاشدم جیغ جیغ میکنم که بریم شمال من دارو رو کشف کردم:984:
 
امضا : ZAHRA TAVASOLIAN

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,005
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #32
این که چیزی نیس من یه خوابایی می‌بینم فقط محض خنده:24:
با آبجیم تو مدرسه بودیم بعد از اونجا در اومدیم. تو راه خونه بودیم راهم پر از دار و درخت بود( نمی‌دونم چرا مسیر رو دیوار بود ماهم رو دیوار راه می‌رفتیم:/ ) بعد یه قطار از بالای دیوار جنگلی افتاد پایین:| زپلشک:137:
بعد ما از اونجا رد شدیم من چشمم به لباسای آبجیم افتاد شلوارش با چیزی که صبح پوشیده بود فرق داشت:/
گفتم این چیه از کجا اوردی؟
گفت شلوار خودم خراب شد یه بابایی زاپاس اورده بود ماله اونو بی‌اجازه برداشتم:confused::eek:
بعد صاحب شلوار اومد-__-:weirdsmiley:
ماهم شلوار رو قایم کردیم:/
اما بخش جالبش این بود که آبجیم زیر اون شلواره یه شلوار دیگه هم داشت:russian-ru:
بعد...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Star☆AR

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
138
پسندها
3,980
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
  • #33
امضا : Star☆AR

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,005
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #34

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,005
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #35
نه ولش کن همین جا میگم حوصله ندارم خخ
خب میشه گفت که دو دختر وارد دنیایی میشن که جاذبه زمین برعکسه یعنی توی هوا راه می رن. بعد اون جا جادو و جادوگری وجود داره مثلا همین جا که خواهرت لباسش تغییر کرد
بقیه ش رو خودت ادامه بده...
 

Star☆AR

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
138
پسندها
3,980
امتیازها
21,583
مدال‌ها
11
  • #36
خب میشه گفت که دو دختر وارد دنیایی میشن که جاذبه زمین برعکسه یعنی توی هوا راه می رن. بعد اون جا جادو و جادوگری وجود داره مثلا همین جا که خواهرت لباسش تغییر کرد
بقیه ش رو خودت ادامه بده...
بعد شلوارا توش پرواز می‌کنن:/ :963:
:458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9::458159-cb52a51dde0f659624b862e153db48f9:
 
امضا : Star☆AR

mel mel

هنرمند انجمن
سطح
39
 
ارسالی‌ها
3,246
پسندها
40,005
امتیازها
69,173
مدال‌ها
30
  • #37

princess_yakhi

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
1
پسندها
85
امتیازها
83
  • #38
خواب دیدم مهرادجم اومده خونمون داره سبزی پاک میکنه:108::laughting:
 
امضا : princess_yakhi

Aran

مدیر بازنشسته
سطح
20
 
ارسالی‌ها
1,426
پسندها
8,974
امتیازها
31,873
مدال‌ها
20
  • #39
حدود سه ماهه این خواب رو همیشه میبینم.
توی یه جایی مثل کویر بودم ولی همه‌اش سیاه بود. دو نفر که یکیشون خانوم بود یکیشون اقا امدن من رو گرفتن بردن توی یه اتاق و دست و پام رو به زنجیر بستن. اون خانومه امد طرفم تا خفه‌ام کنه جیغ کشیدم از خواب شدم.
کلا در هفته دو یا سه بار این خواب رو میبینم
 
امضا : Aran

melika98

نو ورود
سطح
0
 
ارسالی‌ها
42
پسندها
381
امتیازها
1,723
  • #40
چندسال پیش خواب دیدم تو یه خونه باغم؛ خود ورودی خونه پله های سنگی خوشگل داشت و در خیلی بزرگ چوبی با شیشه های رنگی رنگی, یه آفتاب خوشگلی هم افتاده بود.
رفتم تو خونه که دیدم روبروم راه پله اس, بازم مثل بیرون پله های سنگی بزرگ, یک سمتش که میرفت پایین و نگاه کردم دیدم مامانیم( مامانِ مامانم) سر تا پا مشکی پوشیده و خیلی خیلی چهره ش غمگینه.
راه پله بالا و که نگاه کردم دیدم یه آقایی با لباس های روشن وایستاده و من اینقدر یکدفعه بهش احساس علاقه کردم که بی اختیار از پله ها رفتم بالا کاملا محوش شده بودم اما چهره ش و نمیتونستم ببینم انگار کلی نور بود اونجا, بعد راه افتاد رفت داخل یک اتاق منم دنبالش بودم بعد نمیدونم چی بود انگار لباس بود اونو برداشت و از اتاق اومد بیرون و راه افتاد سمت اتاق روبروش...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : melika98

موضوعات مشابه

پاسخ‌ها
3
بازدیدها
195
پاسخ‌ها
33
بازدیدها
1,146
پاسخ‌ها
31
بازدیدها
1,205
عقب
بالا