گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد رمان لگام گسیختگی | ش.سیدعلی کاربر انجمن یک رمان

[HADISEH._.pd]

سلام نویسنده عزیز
رمانتو دوست داشتم و هر پارت که میخوندم بیشتر جذبش میشدم و باید یه خلاصه کلی ازش بگم
خوب رمان راجب دختری به اسم آهو که با پسر خدمتکار خونش ازدواج میکنه واز طرف خانوادش
طرد میشه همسرش یا همون پرهام توی یه باندخلاف کار میکرده و افراد اون بلند کل اطرافیان پرهام رو می کشن توماس یا همون آمین به آهو کمک میکنه
هنوز نقش توماس رو کامل نفهمیدم و منتظر ادامش هستم
اینارو واسه خاطر گروه همخوانی گفتم
درکل رمانتو خیلی باحاله روی بخش های احساسی یه کم بیشتر باید کار کنی این نظر منه
و این که بعضی چیزها مبهمه یک حس عجیبی برام ایجاد میکنه که مشتاق ادامه رمانت میشم
امیدوارم ناراحت نشده باشی عزیزم
نظرات من همینا بود
موفق باشی دلبر

 

[طاهره خالدی]

برای همخوانی گروهی شانزدهم

خلاصه رمان به خوبی نوشته شده، ژانر عاشقانه به نظر ژانر دوم میاد و ژانر اول که در رمان بیشتر دیده میشه جنایی یا تریلر یکی از این دو هست، آغاز رمان به ژانر تریلر نزدیکه و خوب نوشته شده،توصیفات هم خوب بودن موفق باشی

 

[Mobina.yahyazade]

سلام نویسنده جان! خسته نباشی.
رمانتون رو خوندم از نظر توصیفات خوب بود اما جای
بهتر شدن داره.
یه نکته، سیر داستانتون بسیار تند بود! مسلما دختری که
شوهرش کشته میشه مخصوصا اینکه عاشقش هم بوده
اینقدر زود سرپا نمیشه، دیگه اینکه به این زودی به یکی دیگه
دل ببنده هم بماند!
به نظرم روی این قسمت خیلی باید کار بشه.
موفق باشین.

 

[AVA_SEY]

سلام نویسنده نازنین خدا قوت
من تازه دست به قلم شدم ولی بیش از 300تا رمان رو خوندم و باهاشون ارتباط گرفتم، اما نکته مهم اینجاس که کدوم رمان تونسته از همون اول احساس اشتیاق رو در من به وجود بیاره(قصدم این نیست که بگم نظر من خیییلی مهمه ولی میخوام بگم منی این همه رمان خوندم خیلی کم برام پیش اومده که از همون اول مشتاق ادامه باشم ولی رمان شما چیزی فرای این بود. انقدر که دلم میخواست به پارت آخر نرسم که تموم بشه در عین حال دلم میخواست بدونم چی میشه؟)این احساس بزرگی که در خواننده رمانت ایجاد کردی نقطه قوت رمانت بود که خیلی از رمان ها ندارن.
من انقدر به رمانت وابسته شدم که مطمئنم از اون افرادی بشم که دائما چک کنه ببینه پارت جدید گذاشتی یانه.
یه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[ChakavaK]

موفق باشی بانو جان و همیشه قلمت خوش‌بدرخشه

 

[روجا]

سلام جانا از همخوانی گروه شانزدهمم
باید بگم رمانت رمان خوبی ولی اگر به دنبال بهتر شدنی روی موضوعت کار کن. همونطور که دوست عزیزمون گفتن روند داستان به شدت تند و ناباور بود. شخصیت آهویی که همسرش رو از دست داده و به زودی تونسته دل ببنده. میتونی طول و تفسیرش رو بیشتر کنی یا لاأقل بین اتفاقات فاصله بندازی تا قابل باور بشه و موضوع جذابت بدرخشه. عذر میخوام از نقدم.

 

[Shiva.Panah]

سلام عزیزم. خوشحالم که بخاطر همخوانی از آغاز، برای بار دوم رمانت رو خوندن کردم. در راجع به آغازت حرفی نیست. چرا که علاوه بر اینکه با ژانرها مرتبط هست، اوج هیجانات مخاطب و خواننده رو مجذوب می‌کنه. اکثر ارکان توصیفات به خوبی خوب تشریح شدن و این موجب شده که تجسم محیط اشخاص و کارکترهای داستان قابل تصور باشه. در رابط شخصیت پردازی باید بگم که کارکتر توماس به شدت به چشم اومده. هنوز که هنوزه شخصیت عجیبی به همراه داره و گنگی او موجب این شده که نسبت به کارکترها منحصربفرد باشه.
سیر داستان بسیار خوب و بجا هست و این نوع پردازش شما این رمان رو به سطح خوبی رسونده. ایده و موضوع داستان نو به دور از کلیشه هست و من آیده‌ی خیلی خوبی برای لگام گسیخته‌ت میبینم. قلمت جاوید و جاده‌ی موفقیت برات...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[م .صالحی]

سلام و درود نویسنده‌ی عزیز
من همیشه گفتم ایده و موضوع رمان از هرچیزی واسه‌م مهم‌تره، موضوع بکر و جالبی داره رمانت، حیف کاش بشه فیلمی ازش ساخت.
دیالوگ‌ها جالبن، حتی اگر دیالوگ ساده‌ی باشن شخصیتی که بیانش می‌کنه خاصش کرده، مخصوصاً آمین. اما این دیالوگ هم دوستش داشتم می‌تونه یه دیالوگ ناب باشه
- هر شاه بداخلاقی یه ملکه داره تویه قصه‌ها، که وقتی میره پیشش مثل گربه شرک می‌شه.

 

[nasi_ag]

برای همخوانی گروه شانزدهم:

سلام رمانت از نظرم خیلی جذاب و زیباست موفق باشی، مورد خاصی پیدا نکردم

 

[| TEAR |]

سلام و خسته نباشید.
رمانت خیلی قشنگه واقعا و انتقال احساسات به خوبی انجام شده.
امیدوارم همینطور قوی پیش بری