- ارسالیها
- 578
- پسندها
- 891
- امتیازها
- 6,273
- مدالها
- 9
- نویسنده موضوع
- #51
شبی گذاشته ام دوش خوش به روی نگار
خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ یار
شبی که اول آن شب ش*ر..اب بود و سرود
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار
نه شرم آنکه ز اول بکف نیاید دوست
نه بیم آنکه بآخر تباه گردد کار
میی بدست من اندر، چو مشکبوی گلاب
بتی بپیش من اندر ، چو تازه روی بهار
بتی که خانه بدو چون بهار بود و نبود
شگفت، ازیراکز بت کنند خانه بهار
بجعدش اندر سیصد هزار پیچ و گره
بجای هر گره او شکنج وحلقه هزار
بتی که چشم من از بس نگار چهره او
نگار خانه شد، ار چه پدید نیست نگار
ز حلقه های سیه زلفش ار بخواستمی
نماز بام زره کرده بودمی بسیار
برابر دو رخ او بداشتم می سرخ
ز شرم دو رخ او زرد گشت چون دینار
چو شب دو بهره گذشت، از دو گونه م**س.ت شدم
یکی ز باده و دیگر ز عشق باده گسار
نشان مستی در من پدید بود...
خوشا شبا که مرا دوش بود با رخ یار
شبی که اول آن شب ش*ر..اب بود و سرود
میانه مستی و آخر امید بوس و کنار
نه شرم آنکه ز اول بکف نیاید دوست
نه بیم آنکه بآخر تباه گردد کار
میی بدست من اندر، چو مشکبوی گلاب
بتی بپیش من اندر ، چو تازه روی بهار
بتی که خانه بدو چون بهار بود و نبود
شگفت، ازیراکز بت کنند خانه بهار
بجعدش اندر سیصد هزار پیچ و گره
بجای هر گره او شکنج وحلقه هزار
بتی که چشم من از بس نگار چهره او
نگار خانه شد، ار چه پدید نیست نگار
ز حلقه های سیه زلفش ار بخواستمی
نماز بام زره کرده بودمی بسیار
برابر دو رخ او بداشتم می سرخ
ز شرم دو رخ او زرد گشت چون دینار
چو شب دو بهره گذشت، از دو گونه م**س.ت شدم
یکی ز باده و دیگر ز عشق باده گسار
نشان مستی در من پدید بود...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.