دنباله دار بزرگترین سوتی...

  • نویسنده موضوع *Rozhina*
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 45
  • بازدیدها 1,175
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

HAKIMEH.MZ

مدیر بازنشسته ادبیات
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
8/4/21
ارسالی‌ها
3,503
پسندها
27,922
امتیازها
58,173
مدال‌ها
27
سن
23
سطح
29
 
  • #41
ماشالا یکی دوتا نیس که
فقط بگم تو مدرسه به سوتی دادن معروف بودم :prankster2:
 
امضا : HAKIMEH.MZ
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] MAHl

Raha~r

مدیر آزمایشی آوا + ناظر داستان
پرسنل مدیریت
مدیر آزمایشی
تاریخ ثبت‌نام
19/1/21
ارسالی‌ها
1,859
پسندها
13,854
امتیازها
36,873
مدال‌ها
44
سطح
20
 
  • مدیر
  • #42
به دبير زيستمون گفتم عنتر

البته داشتم به بغل دستيم ميگفتمااا ولي کلاس يهو ساکت شد اونم فهميد
 
امضا : Raha~r
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] MAHl

MAHl

عکاس انجمن + مدیر بازنشسته فرهنگ و مذهب
هنرمند انجمن
تاریخ ثبت‌نام
21/4/21
ارسالی‌ها
1,032
پسندها
32,356
امتیازها
59,573
مدال‌ها
23
سن
20
سطح
33
 
  • #43
من یه مدت کراشم این بود که رو کتاب دفتر این و اون I love you بنویسم .
بعد یه کلاسی میرفتم مختلط بود . جلسه قبلش نرفته بود سر کلاس از یکی از دوستام ( پسر بود) کتابش رو گرفتم که بنویسم داشتم مینوشتم معلممون اومد منم کتابش رو پس ندادم دیگه وقتی معلممون شروع کرد درس دادن حوصله ام سر رفته بود منم شروع کردم I love you نوشتن . کل دوصفحه پر شد که دوستم گفت کتاب رو بهش بدم تازه فهمیدم رو کتاب اون نوشتم :frustratedf::frustratedf:
 
امضا : MAHl
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] Billie

.ANITA.

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
21/4/21
ارسالی‌ها
919
پسندها
17,952
امتیازها
41,073
مدال‌ها
18
سطح
24
 
  • #44
خودم یادم نمیاد اما مامانم میگ دروغات معلوم میشه! :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d:
 
امضا : .ANITA.

Billie

کاربر سایت
کاربر فعال
تاریخ ثبت‌نام
25/11/20
ارسالی‌ها
1,041
پسندها
8,873
امتیازها
26,673
مدال‌ها
13
سطح
16
 
  • #45
موقع درس پارسال بود چون نمیتونستیم حرف بزنیم دوستم رو یه تیکه برگه مینوشت من جواب میدادم همشم راجب معلممون بود برگهه از این برگه‌ها بود که واسه جلسه و اینا میدن بعد چن روز بالای پله‌ها وایساده بودیم دیدم برگه دست سال بالاییاس دارن میخوننش منم ناخداگاه لبمو گاز گرفتم یکیشون دید گف مال اون دخترس منم رفتم برگه رو گرفتم پاره و مچاله کردم گذاشتم جیبم بعدش دوستم اومده میگه خانم مصلحیم(همون معلمه) همینجا بود بین بچه‌ها وایساده بود من ندیده‌بودمش از استرس
خلاصه سر تونو درد نیارم رو نداشتم تا چن وقت تو چشاش نگا کنم منم یادم میرفت دوستم باز یادم مینداخت
بدیش اینجاس هنوزم که هنوزه یادم نمیاد چی نوشته بودم توش
به نظر خودم که چیز بدی نبود و حرف بدا رو دوستم نوشته بود

یه پارت کامل شد :108...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Billie

AINAZ.R

کاربر سایت
کاربر حرفه‌ای
تاریخ ثبت‌نام
11/6/21
ارسالی‌ها
2,761
پسندها
13,709
امتیازها
49,173
مدال‌ها
25
سن
19
سطح
24
 
  • #46
امضا : AINAZ.R
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا