- ارسالیها
- 558
- پسندها
- 3,970
- امتیازها
- 17,473
- مدالها
- 11
- نویسنده موضوع
- #11
مدتی گذشت و ما دیگر در روی زمین غریبی نمیکردیم که خداوند فرمان داد:
- باید صاحب فرزندی شوید.
فرمان خدا را با حوا در میان گذاشتم که او هم اطاعت کرد و... .
***
بارداری حوا تموم شد و خداوند به ما یک دختر و پسر دوقلو هدیه کرد که نامهایشان را قابیل و اقلیما گذاشتیم. دخترم اقلیما در زیبایی بی همتا بود و هر روز زیباتر از دیروز میشد.
پس از به دنیا امدن این دو فرزندانم، حوا دوباره باردار شد و این بار یک دو قلوی دیگر خدا به ما بخشید و نامهایشان را هابیل و لوزا گذاشتیم. لوزا هم دختری زیبا بود ولی نه به اندازه اقلیما.
من و حوا از این چهار نعمتی که خداوند به ما عطا کرده بود بسیار خوشحال بودیم و زندگیمان هر روز بهتر از دیروز میشد.
مدتی گذشت و فرزندانمان به سن بلوغ رسیدند، فرمانی از سوی خدا...
- باید صاحب فرزندی شوید.
فرمان خدا را با حوا در میان گذاشتم که او هم اطاعت کرد و... .
***
بارداری حوا تموم شد و خداوند به ما یک دختر و پسر دوقلو هدیه کرد که نامهایشان را قابیل و اقلیما گذاشتیم. دخترم اقلیما در زیبایی بی همتا بود و هر روز زیباتر از دیروز میشد.
پس از به دنیا امدن این دو فرزندانم، حوا دوباره باردار شد و این بار یک دو قلوی دیگر خدا به ما بخشید و نامهایشان را هابیل و لوزا گذاشتیم. لوزا هم دختری زیبا بود ولی نه به اندازه اقلیما.
من و حوا از این چهار نعمتی که خداوند به ما عطا کرده بود بسیار خوشحال بودیم و زندگیمان هر روز بهتر از دیروز میشد.
مدتی گذشت و فرزندانمان به سن بلوغ رسیدند، فرمانی از سوی خدا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.