متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

اشعار کودکانه تاپیک جامع اشعار کودکانه شاعران

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #191
گل ها وا شدند

برف ها پا شدند

از رو سبزه ها
از روی کوهسار

بچه ها بهار

داره رو درخت

می خونه به گوش

“پوستین رو بکن

قبا رو بپوش”

بیدار شو، بیدار

بچه ها، بهار

دارند می روند

دارند می پرند

زنبور از لونه

بابا از خونه

همی پی کار

بچه ها بهار



نیما یوشیج
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #192

لباس نو می پوشیم

می ریم به دید و بازدید

مگر خبر نداری

دوباره عید شده، عید
دلخوری ها، غصه ها

پر می کشن، دود می شن

اخم ها و دشمنی ها

با بو*س*ه نابود می شن

خنده و ماچ و عیدی

بهتر ازین نمیشه

کاش نره عید و نوروز

این جا باشه همیشه
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #193

نارون به باد گفت

ای دم تو گرم

آمدی که بر تنم کنی

آن حریر نرم

با تو هر نفس بهار

می دمد به پیکرم

آمدی خوش آمدی بیا

با تو می شود بهار، باورم

باد رقص کرد گرد نارون

سر به سر پر از جوانه شد

باغ خنده کرد و گل دمید

نارون بهار را نشانه شد



پروین دولت آبادی

 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #194
چه قدر با سلیقه
چه قدر با علاقه

جوانه را برش زد

نشاند روی ساقه



برای برگ ها دوخت

لباس تور پشمی

و کوک زد به شاخه

شکوفه های پشمی



لباس خواب گل را

ورق ورق اتو کرد

نشست به پشت میزش

و ریشه را رفو کرد



هزار طرح و الگو

نشسته در نگاهش

چه رونقی گرفته

دوباره کارگاهش



سمیه تورجی
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #195
رفته بودم رودخانه

خار بود و جلبک و گُل

بر درخت توسکایی

چهچهه زیبای بلبل



ساعتی آنجا نشستم

شعرهایش را شمردم

از صدای گرم و شادش

لذت بسیار بردم



شعرهایش جور و اجور

بیش تر از صد عدد بود

آن همه شعر و غزل را

از کجا بلبل بلد بود



محمود پور وهاب
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #196
بیایید با هم بخندیم
اما به هم نخندیم
در غم و غصه رو
به روی هم ببندیم
بیایید با صفا باشی
مبیرنگ و ریا باشیم
نبینیم عیب هم رو
پنهان کنیم اونها رو
ببین که دل شکستن
یا که مسخره کردن
از دوستی خیلی دوره
جاش دشمنی میاره
شاعر:مژگان بسطامی
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #197
دو تا ببعی زیبا
مدتها همسایه بودن
دوران بچگیشون
با هم همبازی بودن

ببعی های ناز
کوچیک و شیطون بودن
دوستای خوبی همیشه
برای همدیگه بودن

تو جنگل و دشت ها
کنار بیشه زار و رودها
همیشه و هر کجا
مراقب همدیگه بودن

حالا از اون روزا
خیلی زمان گذشته
ببعی های زیبا
شدن پیر و سالخورده

اما هنوز هم
با هم دوست هستن
در شادی و غم
کنار همدیگه هستن

یه صحبتی همیشه
ورد ِ زبونشونه
قدر زندگی رو بدونید
با هم همیشه دوست بمونید

«فریبا شمشیری»

 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #198
گیلاس سرخ و صورتی

برگاشونو تکون می دن

شاید دارن به هم دیگه

دوستی شونو نشون می دن

شاعر: اکرم کشایی
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #199
دوست خوب دوستیه که همیشه همراهِت باشه
وقتی که خوردی زمین بِبینی از جا زود پاشه

بِگیره دستِ تو رو بِگه چی شد رفیقِ من
نَخوری غُصه یه وقت که دوستیمون سرِ جاشه

دوست خوب دوستیه که خدا رو یادت بیاره
بِبینه که دوستِشَم واسه نماز ها بیداره

وقتی که نَرفتی تو به مدرسه بیاد پیشِت
بِبینه رفیقِ خوبِش ، خوبه یا که بیمارِ

دوست خوب دوستیه که تو دَرسا یاوَرِت باشه
مهربون مثلِ پدر ، هم مثلِ مادرِت باشه

خوبه که شبیه تو باشه تو هر زَمینه ای
نَمونه تو نیمه راه ، تا روزِ آخرِت باشه …
 

(فاطمه1381)

مدیر بازنشسته
سطح
4
 
ارسالی‌ها
2,965
پسندها
3,118
امتیازها
28,773
مدال‌ها
3
  • نویسنده موضوع
  • #200
دوست عزیزم هادی
خریده توپ بادی

باد میکنه توپشو
خالی میکنه بادشو

بازی میکنیم با هم
توی سبزه و چمن

گاهی که میشیم خسته
میریم میخوریم پسته

پسته انرژی میده
خستگی رو در میده

بابای دوستم هادی
هست مدیر قنادی

همیشه قد یه فیل
میاره کیک و آجیل

با دوستا و با فامیل
میخوریم یه دل سیر

ما همیشه می خندیم
در رو رو غم میبندیم

ما همیشه رفیقیم
تو زندگی شریکیم

تو گرما و تو سرما
تو راحتی تو تنگنا

با همدیگه میمونیم
رفیق هم میمونیم
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا