مباحث متفرقه •●• یـک جـرعه کتـاب •●•

  • نویسنده موضوع Aryana_gh
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 282
  • بازدیدها 10,894
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #51
زندگی را با چیزهای ساده پر باید کرد _ساده ها سطحی نیستند

یک عاشقانه ی آرام_نادر ابراهیمی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #52
سرت را قدری بیاور جلوتر تا باز هم آهسته تر بگویم:
بهترین دوست انسان، انسان است نه کتاب. کتاب ها، تا آن حد که رسم دوستی و انسانیت بیاموزند، معتبرند، نه تا آن حد که مثل دریایی مرده از کلمات مرده، تو را در خود غرق کنند و فرو ببرند.
تو در کوچه ها انسان خواهی شد نه در لا به لای کتاب ها.
تو در کوه ها، در جاده ها، و در کنار ستم دیدگان واقعی، رسم زندگی را یاد خواهی گرفت نه با غوطه خوردن در آثاری که در اتاق های دربسته نوشته شده و نویسندگانش هرگز نسیم را ندانسته اند و قایقی در تن توفان را…
از همه اینها گذشته، من، عشق کتابی را هم دوست نمیدارم و تسلّط کتاب بر خانه را هم.
من دوست ندارم که وقتی برای کاری صدایت میکنم، جواب بدهی: “همین صفحه را که تمام کنم، می‏آیم.” من از این جواب...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #53
قلب، مهمانخانه نيست که آدم‌ ها بيايند
دو سه ساعت يا دو سه روز توی آن بمانند و بعد بروند
قلب، لانه‌ ي گنجشک نيست که در بهار ساخته بشود
و در پاييز باد آن را با خودش ببرد
قلب؟ راستش نمي دانم چيست
اما اين را می دانم که فقط جای آدمهای خيلی خوب است!


يک عاشقانه آرام _ نادر ابراهيمی
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #54
موری از روی فهرستی که داشت اسمها را میخواند. بالاخره گفت: "میچل"
من دستم را بلند کردم.
"ترجیح می دهی میچ صدایت کنم یا میچل؟"
تاحالا هیچ معلمی این سوال را از من نکرده بود. سرم را بلند کردم و به آن مرد با پولوور یقه بسته زرد و شلوار مخمل سبز و موهای خاکستری که روی پیشانیش ریخته بود نگاه کردم.داشت لبخند می زد. گفتم "میچ، دوستانم مرا میچ صدا می کنند"
موری مثل اینکه بخواهد معامله ای را ختم کند گفت: "پس بگوییم میچ. راستی میچ…"
بله؟
"امیدوارم یک روز مرا دوست خودت بدانی"


سه شنبه ها با مری_میچ آلبوم
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #55
اگر می‌خواهی برای آدم‌های طبقه بالا پز بدهی زحمت نکش. آن‌ها همیشه به نظر حقارت نگاهت می‌کنند. اگر هم می‌خواهی برای زیر دست‌هایت پز بدهی باز هم زحمت نکش چون فقط حسودی شان را تحریک می‌کنی.
این نوع شخصیت کاذب تو را به جایی نمی‌رساند. فقط قلب باز است که به تو اجازه می‌دهد در چشم همه یک جور باشی


سه شنبه ها با مری _میچ آلبوم
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #56
ما درگیر میلیونها کار کوچولو کوچولو شده ایم، آن هم فقط برای ادامه دادن زندگی و رفتن به سمت جلو. عادت نداریم لحظه ای بایستیم، پشت سرمان را نگاه کنیم، زندگی مان را ببینیم و به خودمان بگوییم، زندگی فقط همین است؟ کل چیزی که می خواهم فقط همین است؟

سه شنبه ها با مری _میچ البوم
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #57
کاش دنیا مثل دیواری بود که پشت داشت و می‌شد رفت پشت آن ایستاد. کاش دنیا در خروجی داشت که می‌شد از آن بیرون زد و رفت توی حیاط پشتی آن و دراز کشید و خوابید یا در بی خیالی محض دست‌ها را توی جیب گذاشت و سوت زد یا در تنهایی مطلق نشست و سیگار کشید و قهوه خورد. کاش می‌شد دنیا را، منظورم این است همه دنیا را، همه دنیا را با ستاره ها و کهکشان ها و آسمان ها و زمین هایش، مثل قالی لوله کرد و کنار گذاشت.

رساله درباره نادر فارابی_مصطفی مستور
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #58
پسر، موقعی که آدم میمیرد، این مردم خوب آدم را از چهار طرف محاصره می کند. من امیدوارم که وقتی مردم، یک آدم با فهم و شعوری پیدا شود و جنازه مرا توی رودخانه ای، جایی بیاندازد. هر جا می خواهد باشد، ولی توی قبرستان، وسط مرده ها چالم نکنند.
روزهای جمعه می آیند و روی شکمم دسته گل می گذارند، ازین جور کارهای مسخره. وقتی آدم زنده نباشد،
گل را می خواهد چکار؟؟؟؟
مرده که به گل احتیاج ندارد


ناتور دشت_سلینجر
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #59
می دونم مرده
فکر می کنی نمیدونم؟
ولی بازم میتونم دوسش داشته باشم
نمی تونم؟
فقط بابت این که یکی مرده از دوس داشتنش دس نمی کشیم که_مخصوصا وقتی از همه ی اونایی که زنده ن هزار بارم بهتره


ناتور دشت _سلینجر
 
امضا : Aryana_gh

Aryana_gh

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
3/4/17
ارسالی‌ها
301
پسندها
1,973
امتیازها
12,063
مدال‌ها
6
سطح
8
 
  • نویسنده موضوع
  • #60
هیچ چیز لذت بخش تر از این نیست که یک نفر احساست را بفهمد، بدون اینکه مجبورش کنی!

مثل همه عصرها_زویا پیرزاد
 
امضا : Aryana_gh
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.
عقب
بالا