گفته بودی هر وقت که شعر می نویسی
"دوستم بدار"
نمی دانم
از این همه شعر نوشتن است که
دیوانه وار دوستت دارم
یا از این همه دوست داشتن که دیوانه وار شعر می نویسم...
ابرها را در سطرِ اول
به باد می دهم
و آفتاب را
برای تابیدن در شعری دیگر
کنارم گذارم
برای نوشتنِ شعریِ ناب
درباره رنگین کمان
چیزی لازم نیست
جز تکه ای کاغذ
و سیاهیِ چشم هایِ زنی
که نمی ترسد از تنها ماندن
و پیر شدن در شعر!