- ارسالیها
- 820
- پسندها
- 9,217
- امتیازها
- 30,873
- مدالها
- 19
- سن
- 18
- نویسنده موضوع
- #11
میخوام اعتراف کنم
نه ولش کن.
شما اعترافمم کپی میکنین آبرومو میبرین
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه
نه ولش کن.
شما اعترافمم کپی میکنین آبرومو میبرین
♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦◊♦
ساعت 3 نصف شب اومدم بالا در یخچالو باز کردم دنبال چیزی میگشتم
بابام سرشو از زیر پتو درآوورد گفت:یه لیوان شیر هم بخور
من که به کل تعجب کرده بودم که چطوره که به فکر منه
پرسیدم چرا؟؟؟
.
.
.
.
.
.
گفت:تاریخش تا امشبه