• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

وان شات وان‌شات گنجشک خیس | الای ساداتی کاربر انجمن یک رمان.

  • نویسنده موضوع VAN
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 1
  • بازدیدها 229
  • کاربران تگ شده هیچ

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام خداوند لوح و قلم
حقیقت نگار وجود و عدم

نام نویسنده: الای ساداتی
ژانر: عاشقانه، طنز.
خلاصه: چکاوک، دختری که در شب‌های کوتاه تابستان، گوشه‌ی دنج رویاهایش می‌نشیند و خیال می‌بافد، خیالِ آمدن یارش را، یاری که تنها عطرش گره کوری بر رویاهایش می‌زند. اما افسوس که طوفان قصد دارد این گنجشکِ خیسِ عاشق را بر زمین بزند، اینجاست که یارش باید خودی نشان دهد... .
(برگرفته از واقعیت!)
 
آخرین ویرایش
امضا : VAN

VAN

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
22/8/20
ارسالی‌ها
268
پسندها
4,653
امتیازها
21,973
مدال‌ها
12
سن
23
سطح
12
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
- چکا؟ گل دخترم کجایی؟
چکاوک خنده‌ای از روی شیطنت بر لبان غنچه‌‌اش نهاد و بی سرو صداتر چند شاخه‌ی دیگر از درخت زردآلوی بزرگ را بالا رفت، گرمای گل نارنجی رنگ خورشید چکاوک را اذیت می‌کرد اما این دخترک بازیگوش قصد داشت مادربزرگ بیچاره‌اش را با نبودش بترساند پس برایش هیچ چیز مهم نبود، حتی گرمای بیش از حد خورشید. چندتایی از زردآلوها را چید و همان‌طور که هنگام خوردن، آبِ میوه‌ها از لپ‌هایش سرازیر میشد قصد پایین آمدن از درخت را کرد، اما دامنش به شاخه‌ها گیر کرد و نتوانست تکان بخورد،هر لحظه که چشمان مشکی رنگش را به پایین می‌دوخت بیشتر ترس افتادن و زخمی شدن او را فرا می‌گرفت.
- چکاوک اوردان توشَمیرسَن گورخاخ؟
(- چکاوک نمی‌تونی از اونجا بیای پایین ترسو؟)
به پسرخاله‌ی تخس‌تر از خودش نگاه کرد و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : VAN
عقب
بالا