نویسندگان، مهندسان روح بشریت هستند.

گفتمان‌آزاد گفتمان آزاد داستان کوتاه حرفه‌ای تحول ساتان | Ella کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Lili.Da
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 37
  • بازدیدها 1,655
  • کاربران تگ شده هیچ

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #11
و هر چی به این موضوع فکر کنی بیشتر واسه‌ت میاد، همیشه فکر می‌کردم این خونه‌های که اتفاق های عجیب غریب توش میفته واسه فیلم‌های خارجیه اما حقیقت اینه که توی ایرانم زیاده، اون قسمت داستان که انجیل می‌خووند و از دور می‌شدن دقیقا من تجربه‌اش کردم با خوندن قران و سوره‌ی جن. عجیب فرارشون هم پر سر و صداست. یه اتفاق جالب توام با ترس. بالاخره هر چی باشه موجودات ماوراطبیعه چه بخواهیم چه نخواهیم وجود دارن.‌
به خاطر اینکه‌اونا اجازه ندارن سمت ما بیان کلیدش دست خود ماست وقتی به دنبالشون باشیم سروکلشون‌پیدا میشه. من‌نصف عمرم دنبالشون بودم اشتباه مسخره ای که کردم
 
امضا : Lili.Da

Mobina.yahyazade

پرسنل مدیریت
مدیر تالار ادبیات
سطح
12
 
ارسالی‌ها
839
پسندها
3,847
امتیازها
17,773
مدال‌ها
13
  • مدیر
  • #12
سلام دوست عزیزم
داستانتون، داستان جالب و پرهیجانی بود.
اما یکم تند پیش رفتین به نظرم اگه یکم بیشتر روی اتفاقات تمرکز میکردین بهتر میشد
باز هم عالی بود.
موفق باشین
 
امضا : Mobina.yahyazade

م .صالحی

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
821
پسندها
7,756
امتیازها
22,273
مدال‌ها
13
  • #13
به خاطر اینکه‌اونا اجازه ندارن سمت ما بیان کلیدش دست خود ماست وقتی به دنبالشون باشیم سروکلشون‌پیدا میشه. من‌نصف عمرم دنبالشون بودم اشتباه مسخره ای که کردم
من خودم دنبالشون نرفتم ولی یه نفر با دشمنی اونا رو به سمتم اورد ولی جالب اینه هیچ صدمه‌ای به آدم نمی‌زنن مگه اینکه از ترس زیادی دچار بیماری بشی، من دچار بیماری پوستی شدم یعنی سیستم ایمنی بدنم دچار اختلال شد پوست بدنم رو میکروب تشخیص داد و داشت از بین می‌بردش با دارو درمانی و روان درمانی جزئی خوب شدم. شوهرم دچار بیماری قلبی شد و الان خداروشکر بهتره
 

م .صالحی

کاربر فعال
سطح
12
 
ارسالی‌ها
821
پسندها
7,756
امتیازها
22,273
مدال‌ها
13
  • #14
من خودم دنبالشون نرفتم ولی یه نفر با دشمنی اونا رو به سمتم اورد ولی جالب اینه هیچ صدمه‌ای به آدم نمی‌زنن مگه اینکه از ترس زیادی دچار بیماری بشی، من دچار بیماری پوستی شدم یعنی سیستم ایمنی بدنم دچار اختلال شد پوست بدنم رو میکروب تشخیص داد و داشت از بین می‌بردش با دارو درمانی و روان درمانی جزئی خوب شدم. شوهرم دچار بیماری قلبی شد و الان خداروشکر بهتره
در کل باید بگم اینجور داستان‌ها خوبه، آدم باید بترسه تا قوی بشه این نظر منه، الان به شخصه خیلی نسبت به این موضوعات نترس شدم و هر اتفاقی که بیفته ترسی ندارم چون میدونم عملا هیچ کاری نمی‌کنن. یه چیزی اینا خیلی هم پر‌توقع هستن خدا نکنه کسی بهشون بی احترامی کنه. شوهرم چندباری بهشون فحش داد...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #15
در کل باید بگم اینجور داستان‌ها خوبه، آدم باید بترسه تا قوی بشه این نظر منه، الان به شخصه خیلی نسبت به این موضوعات نترس شدم و هر اتفاقی که بیفته ترسی ندارم چون میدونم عملا هیچ کاری نمی‌کنن. یه چیزی اینا خیلی هم پر‌توقع هستن خدا نکنه کسی بهشون بی احترامی کنه. شوهرم چندباری بهشون فحش داد خیلی خوب از خجالتش دراومدن:610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
چراممکنه صدمه بزنن بستگی داره تا چه حد ادم را دیوونه کنن
 
امضا : Lili.Da

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #16
سلام دوست عزیزم
داستانتون، داستان جالب و پرهیجانی بود.
اما یکم تند پیش رفتین به نظرم اگه یکم بیشتر روی اتفاقات تمرکز میکردین بهتر میشد
باز هم عالی بود.
موفق باشین
سلام ممنون خوشحالم خوشتون اومد
 
امضا : Lili.Da

Maryam.Shakibaei

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
266
پسندها
6,000
امتیازها
21,263
مدال‌ها
14
  • #17
درود بر شما نویسنده‌ی عزیز!
از اون‌جایی که ملاک نقد حرفه‌ای نیست، نظرم رو راجع به رمانت میگم.
موضوع جالب و بکری بود که با پردازشِ خوبت اون رو جلا داده بودی.
اسم داستان جدید و به دور از کلیشه بود؛ هرچند توضیحی درمورد ساتان نداده بودی اما فکر کنم منظورت شیطان بوده باشه!
توصیفات جای کار داشت و شخصیت پردازی در بعضی از افراد نسبتاً خوب بود.
شخصیت‌ها رو با هم وارد داستان کردی و با هم کمرنگشون کردی و این خواننده رو زده می‌کنه!
سیر داستان خیلی تند بود و باعث میشد بعضی جاها واقعا اتفاق قبلی هنوز توی ذهن آدم گیر کنه و با بعدی مواجه بشه!
عالی بودی عزیزم، می‌دونم که خودت از قلم و ایده‌ی جذابت باخبری پس یادآوری نمی‌کنم که اگه بخوام بگم یه طومار میشه!
 
امضا : Maryam.Shakibaei

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #18
درود بر شما نویسنده‌ی عزیز!
از اون‌جایی که ملاک نقد حرفه‌ای نیست، نظرم رو راجع به رمانت میگم.
موضوع جالب و بکری بود که با پردازشِ خوبت اون رو جلا داده بودی.
اسم داستان جدید و به دور از کلیشه بود؛ هرچند توضیحی درمورد ساتان نداده بودی اما فکر کنم منظورت شیطان بوده باشه!
توصیفات جای کار داشت و شخصیت پردازی در بعضی از افراد نسبتاً خوب بود.
شخصیت‌ها رو با هم وارد داستان کردی و با هم کمرنگشون کردی و این خواننده رو زده می‌کنه!
سیر داستان خیلی تند بود و باعث میشد بعضی جاها واقعا اتفاق قبلی هنوز توی ذهن آدم گیر کنه و با بعدی مواجه بشه!
عالی بودی عزیزم، می‌دونم که خودت از قلم و ایده‌ی جذابت باخبری پس یادآوری نمی‌کنم که اگه بخوام بگم یه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : Lili.Da

لآجِوَرْد

کاربر نیمه فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
647
پسندها
26,549
امتیازها
44,673
مدال‌ها
20
  • #19
سلام عزیزم
لذت بردم...در عینِ کوتاه بودنش اما جذاب بود
فقط سیرِ تندی داشت. به نظر می‌تونست کندتر و با توصیفاتِ بیشتر پیش بره. به هر حال خوب بود
موفق باشی
فقط این‌که کمی ویرایش لازم داره
نیم‌فاصله و مشکلات تایپی
اینجا... این‌جا
مطمعن... مطمئن
و...
 
آخرین ویرایش
امضا : لآجِوَرْد

Lili.Da

پرسنل مدیریت
مدیر تالار آوا
سطح
29
 
ارسالی‌ها
1,310
پسندها
28,735
امتیازها
53,071
مدال‌ها
23
  • نویسنده موضوع
  • مدیر
  • #20
سلام عزیزم
لذت بردم...در عینِ کوتاه بودنش اما جذاب بود
فقط سیرِ تندی داشت. به نظر می‌تونست کندتر و با توصیفاتِ بیشتر پیش بره. به هر حال خوب بود
موفق باشی
فقط این‌که کمی ویرایش لازم داره
نیم‌فاصله و مشکلات تایپی
اینجا... این‌جا
مطمعن... مطمئن
و...
مرسی گلم♡♡
 
امضا : Lili.Da

موضوعات مشابه

عقب
بالا