دنباله دار شوم‌ترین کاری که تو زندگیت انجام دادی؟

  • نویسنده موضوع Roshanak
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 26
  • بازدیدها 1,139
  • کاربران تگ شده هیچ

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
نویسنده ادبیات
تاریخ ثبت‌نام
14/4/20
ارسالی‌ها
3,497
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
سطح
44
 
  • #11
یبار رو میز تنیس نشسیم‌با بچه ها بعد این میزه شکست :350:
یبار از یه شاله بدم‌میومد تا سر حد مرگ‌پارش کردم:610595-f4fee7d8018d2f5ca10c2e5d7cc88678:
هنذفریم خراب شده بود با برا دخترداییم عوض کردم :458063-24830a1ab7dc172d1979dd5bd0d18bf9:
رمز وای فای خالمینا رو دارم و خب... ۱۲ قسمت ۲و نیم ساعته فیلم دان کردم:4-1-110:
همیشه تو مدرسه الو لداشک میخوردم جلو معاون تا حرصش دراد:390:
 
امضا : Mahsa_rad

-Sinere

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
7/11/20
ارسالی‌ها
341
پسندها
14,973
امتیازها
34,663
مدال‌ها
14
سن
20
سطح
24
 
  • #12
توی چایی داداشم به جا شکر نمک ریختم
 
امضا : -Sinere

nazzii7979

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/2/20
ارسالی‌ها
385
پسندها
2,086
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #13
موهای جلوی خواهرمو قبل از عروسی داداشم از ته قیچی کردم ..
کوچیک بودم البته
 
امضا : nazzii7979

nazzii7979

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
6/2/20
ارسالی‌ها
385
پسندها
2,086
امتیازها
12,213
مدال‌ها
9
سطح
9
 
  • #14
شال یه دختر خودشیفته رو که توی عروسی خیلی کلاس میزاشت روکه داده بود براش نگه دلرم تاذموهاشو درست کنه انداختم تو توالت
 
امضا : nazzii7979

Honey0_0zr

نو ورود
نو ورود
تاریخ ثبت‌نام
16/10/20
ارسالی‌ها
16
پسندها
245
امتیازها
1,003
سطح
0
 
  • #15
ی بشری خیلی خودشو بالا میگرفت تو مدرسه فقط اخم بود رو صورتش
با رفیقام داشتیم والیبال بازی میکردیم دیدم رو به رومه ی آبشار زدم تو صورتش بچه تا نیم ساعت گریه میکرد دلم براش سوخید
معاونم اومد ی مش چیز میزم بم گف رف :confused:

ی بارم جلوی پسر عموم درباره جن حرف زدم هفته بعدش عموم گف چی به ای بشر گفتی دیگه شبا دستشویی نمیره :redface:
 
امضا : Honey0_0zr

sara kheirabadi

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
11/8/20
ارسالی‌ها
756
پسندها
6,444
امتیازها
22,873
مدال‌ها
18
سطح
14
 
  • #16
هی گوشیمو شکوندم هنوزه که هنوزه گوشی ندارم یه جوری میگم انگار ده ساله گوشی ندارم فضول بازی درآوردم رفتم وسط دریا داشتم غرق میشدم یک بارم تو استخر همچین اتفاقی افتاد با نوه عمم داشتم بازی میکردم تو کمد دیواری عمم یه تشکای گنده‌ای داره یک تنن همشون راستکی همش یک تنن حالا بازی میکردیم یهو تشکا ریخت رو سرمون من واقعاً با اون سن کمم فهمیدم دارم میمیرم لحظه آخر که گفتم دارم میمیرم نمیدونم چطور پسر عمم نجاتم داد البته بیشتر عوامل مرگم نجات دادن اون بچهه بود العان که فکر میکنم بخاطر این کاره خیرم باید برم بهشت :458071-43334d713ad235cc803ee5474567490d: در پنج سالگیحس آشپزی بهم دست داد ماستو فلفل دلمرو باهم قاطی کرم فکر کنم پیازم توش قاطی کردم:458161-a8d3a06c34691a30a2bfca12caac7f3e:تو تنگه واشی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

Hidden

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
27/5/20
ارسالی‌ها
127
پسندها
186
امتیازها
798
مدال‌ها
2
سطح
1
 
  • #17
کل فلفل رو خالی کردم تو غذا تازه مهمونم داشتیم/:
 
امضا : Hidden
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] -Sinere

HADISEH._.pd

رو به پیشرفت
رو به پیشرفت
تاریخ ثبت‌نام
20/11/20
ارسالی‌ها
121
پسندها
11,199
امتیازها
27,113
مدال‌ها
12
سن
20
سطح
19
 
  • #18
یه بار یه پسر رو که به دختر عموم نظر داشت تا سرحد مرگ ترسوندیم البته بعد یه کتک جانانه
بعدسر بازی با معلم ورزش کفش انداختیم زیر پاش پخش زمین شدتازه!!! دایم قبل ازدواج با زنش تلفنی صحبت می کرد که از نظر خوانواده زنش کار بدی بود ولی من سر لجبازی لو دادمشون
هنوزم به روم میاره
یه بارم گوشی بابام دست من بود که سوخت ولی گفتم بابام روش نشسته اینقدر اصرار کردم که همه باور کردن کار بابام بوده حتی خودش........
 
امضا : HADISEH._.pd
  • Haha
واکنش‌ها[ی پسندها] -Sinere
A

ASHVAN._.p

مهمان
  • #19
یه دختر پیگیر مزاحم که میگفت فقط تو مجازی بلدی حرف بزنی:/ یه سال رو مخ‌رفت:/ ادرس خونشو در آوردم رفتم دم در خونش گذاشتم کف دست خانوادش:/
عجب:/
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Mah.K.sunny

کاربر انجمن
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
8/11/20
ارسالی‌ها
455
پسندها
7,987
امتیازها
21,973
مدال‌ها
13
سطح
12
 
  • #20
تو چایی پسرخالم نمک ریختم....
کلی آدم رو هم سرکار گذاشتم و بهشون خندیدم...
 

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا