نقد داستان کوتاه نقد داستان کوتاه پرواز قاصدک‌ها | آدینه / توسط شورای نقد

  • نویسنده موضوع نویسنده موضوع Farzaneh.Rezvani
  • تاریخ شروع تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها پاسخ‌ها 3
  • بازدیدها بازدیدها 396
  • کاربران تگ شده هیچ

Farzaneh.Rezvani

کاربر نیمه فعال
کاربر نیمه فعال
306418

با سلام خدمت نویسنده عزیز!
"نقد بی کینه دیگران بر کار ما پاداشی است که ارزش آن را باید دانست"
داستان کوتاه "پرواز قاصدک‌ها" بر اساس پست‌های ارائه شده توسط شورای انجمن یک رمان، بر اساس اصول نقد گردیده است.
لطفاً دو هفته صبر کنید تا همه نقدها در تاپیک قرار بگیرند.
پس از مطالعه نقدها، برای بیشتر بی‌نقص شدن رمان خود را ویرایش کنید.
اگر مشکلی بود، خصوصی به مدیران نقد تذکر دهید و از بحث و جدل بپرهیزید.

مدیریت تالار نقد

@*~*F. R*~*
 
عنوان:
پرواز قاصدک‌ها، سوال همین است قاصدک‌ها چه کسانی هستند؟ راحله‌ و عمادی که در تلاطم زمانه؛ گاهی کنار هم و اکنون مقابل هم ایستاده‌اند.
پرواز قاصدک‌ها روایت‌گر زندگیِ دختری‌ست که به امید پرواز زندگی‌اش جلوی چشمانش خاکستری می‌شود و در ادامه باید دید، دودش در چشم چه کسانی می‌رود و عامل نابودی آن کیست!
محوریت عنوان بر روی محتوا را می‌توان خوب تلقی کرد. با تجزیه‌ و تحلیل ترکیب آن به وضوح رگه‌هایی از ارتباط در آن پدیدار می‌شود. پرواز قاصدک‌ها، عنوانی متشکل از کلماتی ساده اما ترکیب‌سازی با پالسی نسبتا خوب. عنوان را نه میتوان قوی تلقی کرد نه ضعیف، قدرتی متوسط و تقریبا جذاب را در برگرفته که اساس آن انرژیِ مطلوبی را نیز به مخاطب منتقل می‌کند.
زوایه دید و بافت:
زاویه دید داستان اول شخص بود، انتخاب زاویه دید به درستی صورت گرفته و مخاطب می‌توانست با آن ارتباط خوبی را برقرار کند. بافت داستان نیز ادبی بود و به صورت یک‌دست این بافت در سطر‌های رمان به چشم می‌خورد و اما نکته حائز اهمیت در بخش بافت، تزلزل افعال و یک‌دست نبودن زمان آنها بود. نکته مهمی که باید رعایت شود یک دست بودن فعل‌هاست که طبق یک زمان مشخص پیش روند. نویسنده در بخش‌های رمان از فلش‌بک استفاده کرده که تغییر افعال به ماضی، اشکالی ندارد اما در نثر عادی و زمان حال رمان هم ترکیب دو فعل ماضی و مضارع به کار رفته بودند و این بافت رمان را دچار اخلال می‌کند. توصیه بنده به ویرایش افعال و یک‌‌دست کردن آنهاست که سبب آسیب به بافت رمان نشود.
صحنه پردازی:
صحنه پردازی رمان، متناسب بود؛ احساس‌های دشت گندم یا نان داغ محلی، حالات روستا و دلتنگی راحله را مخاطب می‌توانست به خوبی درک کند این بخش نیز عملکرد بسیار خوبی داشت اما تا مرحله‌ی عالی نیاز بیشتری به قوت بخشیدن و که کردن درباره‌ی صحنه‌های داستان است.
شخصیت پردازی:
راحله، کاراکتر اصلی داستان دختری با احساساتی ساده و دور از امید و تنها در دلتنگیِ حس‌های گذشته وگاها منتظر برگشت عمادِ بی‌وفای زندگی‌اش بود شخصیت راحله را نمی‌توان پردازش شده آن‌هم به صورت عالی تلقی کرد و به طبع جای مانور بیشتری دارد تا کاراکتر او بهتر خلق شود. عماد پسری با چشمان عسلی و پوستی برنزه، مصداق بارز بدقولی و خودخواه، نسبت به راحله‌ای که قول خوشبختی را به اون داده‌است. شخصیت عماد در داستان کم‌رنگ‌تر حس می‌شود و جز چند صحنه پردازشی از او مشاهده نخواهیم کرد. شخصیت‌ها به عنوان مثال راحله، کاراکتری نو دارند و باور پذیری رفتار آنها، قابل قبول است. فاکتور شخصیت پردازی، تا حد متوسطی قرار دارد و به طبع نیاز بیشتری در رابطه با شناساندن شخصیت ها به مخاطب را دارا می‌باشد.
دیالوگ و مونولوگ:
محوریت داستان مونولوگ محور است، پرباری مونولوگ‌ها نیز نسبت به دیالوگ‌ها قوی تر صورت گرفته و جدیدتر نیز می‌باشد. گاها تعادل بین این دو بهم می‌خورد و مونولوگ‌ها قابلیت بیشتری برای مانور داشتند که نکته مهم موجود در آن به تعادل رساندن مونولوگ و ویالوگ هاست
اشکالات نگارشی:
دورغ = دروغ
خار = خوار
کاپویی = کابویی
گجنشک = گنجشک
غافلگیر= غافل‌گیر
حسابتون = حساب‌تون
ایده:
دختری که بعد از فوت پدرش عشق خود را در وهله‌ی اول و سپس مادرش را از دست می‌دهد
در همین حوالی اتهام قتل نیز دامن زندگی‌اش را می‌گیرد در نهایت کلام می‌توان گفت ایده نو است
 
«هوالرزاق»
نقد داستانِ کوتاه پرواز قاصدک‌ها
عنوان:
عنوانی که نویسنده برگزیده‌اند، پرواز قاصدک‌ها می‌باشد. عنوانی ترکیبی از ترکیبِ کلماتِ «پرواز» و «قاصدک‌‌‌‌‌ها». نام جذابیت خاصی در خود دارد. قاصدک، گلِ سفیدرنگی می‌باشد که به گلِ خبررسان نیز معروف است. این گل نمادی از خوشبختی و وفاداری می‌باشد. کلمات به کار رفته در عنوان کلماتی تکراری می‌باشند که در عنوان‌های زیادی از آن‌‌ها استفاده شده است به همین دلیل، نمی‌توان گفت عنوان نو می‌باشد. هر چند ترکیب زیبایی ساختند که از جذابیتِ خاصی برخوردار است اما این مزیت، از تکراری بودن نام نمی‌کاهد. ژانر رمان اجتماعی می‌باشد، به نظر می‌رسد این نام به میزانِ متوسطی به دلیل ترکیبِ کلمه‌ی پرواز و قاصدک که گلی خبررسان است و نماد خوشبختی می‌باشد، نمایان‌گرِ این ژانر در خود می‌باشد اما نه آن‌قدر که بتوان گفت نام ارتباط مستقیمی با ژانر دارد. متأسفانه این ارتباط، پررنگ نیست. تا به این‌جا، عنوان ارتباطی با بدنه و محتوا داشت.

زاویه دید و بافت:
بافتِ داستان ادبی بوده و تغییر بافت دیده نمی‌شد اما متن کاملاً یک‌دست نبوده و تغییر وجود داشت که بهتر است ویرایش شود. متن باوجودِ بافت ادبی، ساده و روان نوشته شده بود و کلماتِ ثقیل و یا غیرقابلِ فهم دیده نمی‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌شد. دیالوگ‌ها نیز تماماً به صورت محاوره بودند. تنها یک ایراد وجود داشت. گاهی در منولوگ دیده میشد کلماتی را به صورت محاوره نوشته بودند که بهتر است بر اساسِ ادبی بودنِ متن، ویرایش شود. برای مثال:
برام/برایم
زاویه‌ی دید به صورتِ اول شخص می‌باشد. تغییر زاویه‌ی دید وجود نداشته و تنها شخصیتِ اصلی روایت‌گرِ داستان بود. خوش‌بختانه نویسنده توانسته بود ارتباط بگیرد و خللی در روند ایجاد نشود.

دیالوگ و منولوگ:
به نظر می‌رسد داستانِ شما منولوگ‌محور باشد زیرا حجمِ منولوگ‌ها بسیار فراتر از حجمِ دیالوگ‌ها می‌‌‌‌باشد. بیشترِ پارت‌ها نیز تنها منولوگ بودند و دیالوگی در بینِ متن پاراگراف‌ها دیده نمی‌شد. از نظرِ دیالوگ‌، مشکلی دیده نمی‌شد و همان اندک دیالوگ‎‌ها، با لوکیشن و شخصیت هم‌خوانی داشتند. دیالوگ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ِ ماندگاری تا به اینجا دیده نمی‌شد.

صحنه پردازی/ فضا سازی:
صحنه پردازی، قوی نبود. نه از آب و هوا و موقعیتِ جغرافیایی یاد شده بود و نه حتی آداب و رسوم و... تنها نویسنده توانسته بودند از حال و هوای روستا بگویند؛ گاوداری و پوشش چادرهای گل‌دار و... .
بهتر است تا روی این قسمت کمی بیشتر کار شود تا موقعیت و لوکیشن بهتر درک شود.

شخصیت پردازی:
نویسنده‌ی عزیزم، در این بخش کم‌کاری‌های بسیاری دیده می‌‌‌شود. مورد اول این است که در داستانِ شما، شخصیت‌های بسیاری دیده نمی‌شود و شما به چند شخصیت و در نهایت یک شخصیت بسنده کرده بودید. به همین دلیل و البته به این دلیل که حضور هر کدام از شخصیت‌ها در چند پارتِ اول خلاصه میشد، شخصیت‌ها بسیار کم‌رنگ بودند و پردازشِ خاصی روی آن‌ها انجام نشده بود. اما در همان چند پارت و چهار شخصیتِ موجود در داستان، هر چند اندک اما ویژگی‌هایی نیز از کاراکترها دریافت کردیم که برای شما شرح می‌دهم.
راحله که شخصیتِ اصلی می‌باشد، شخصیت‌پردازیِ پررنگ‌تری نسبت به باقیِ شخصیت‌ها داشت. به نظر می‌رسد او دختر بسیار احساساتی است که شدیداً وابسته می‌شود و برای نگه داشتن افرادی که دوست می‌دارد، کنار خودش، حاضر است حتی از غرور خود نیز بگذرد. هم‎‌چنین روحیه‌ی ضعیفش باعث میشد تا شدیداً تحت تاثیر اتفاقاتِ رخ داده، قرار گیرد.
مادرش، عمه خانم و عماد نیز تا به این‌جا شخصیت‌های فرعی بودند و ویژگی‌ِ خاصی در آن‌ها ندیده‌ایم اما به نظر می‌رسد مادر راحله زنِ بسیارتعصبی می‌باشد به هیچ عنوان خفت و خواری را تحمل نمی‌کند. عماد نیز به نظر می‌رسد فردِ بیخیالی باشد که زود تحت تاثیر قرار می‌گیرد، و هم‌چنین به نظر می‌رسد روی احساسش پایبند نباشد.
تا به این‌جا، نحوه‌ی پردازش به صورتِ غیرمستقیم بوده‌است، شخصیت‌ِ اصلی نیز کلیشه نداشته و رفتارش در موقعیت‌های مختلفی هم‌چون مرگ مادرش، رفتارِباورپذیری داشت.

علائم نگارشی:
بزرگ‌ترین مزیتِ این داستان، رعایتِ کاملِ علائمِ نگارشی بود به صورتی که من تنها توانستم چند اشکالِ کوچک پیدا کنم.
نیم‌فاصله:
خوشبختی|خوش‌بختی
ناراحتیش|ناراحتی‌ش/ناراحتی‌اش
پیشروی|پیش‌روی
اینجا|این‌جا
غافلگیر|غافل‌گیر
حسابتون|حساب‌تون
دهانشان|دهان‌شان
پولدار|پول‌دار

غلط املایی:
بلاخره|بالأخره

شکسته نویسی:
بخاطر|به‌خاطر

ایده:
دخترِ روستایی که شیفته‌ی پسرعمه‌ی خود می‌باشد. پسر عمه‌ی بی‌وفایی که درست چند روز پس از فوتِ پدر راحله، مهر طلاق را بر شناسنامه‌ی او، کاملاً بی‌دلیل، کوبیده بود. مادرش تصمیم می‌گیرد با هم به شهر سفر کنند. در بین راه مادرش و راننده کشته می‌شوند و او به قتلِ آن دو متهم می‌شود.
هر چند که بوده‌اند این چنین روایت‌هایی، طلاق و یا متهم شدن به قتل اما به نظر می‌رسد با پردازشی غیرکلیشه‌ای طرف هستیم و این یک پوئن مثبت برای این داستان محسوب می‌‌شود.

موفق باشید، قلم‌تان جاوید.
 
نقد داستان کوتاه پرواز قاصدک ها
عنوان
قاصد بر باد رفته! قاصدک نماد پیا‌م‌رسانی‌ست و زمانی‌که رسالتش را انجام می‌دهد، می‌میرد! پرواز قاصدک‌ آن برهه‌ای را روایت می‌کند که رابط (قاصد) بین مبدأ و مقصد قرار دارد. حال پرواز قاصدک‌ها می‌تواند داستانی از راحله، مادرش و... را روایت کند که بی هیچ اراده و خواستنی، گریبان‌گیر خواسته‌های پوچ دیگران شدند و به نوعی مرده‌اند.
پرواز قاصدک‌ها عنوانی لطیف است. متشکل از دو کلمه‌ای که نسبتاً جدید هستند و سرجمع پالسی متوسط رو به بالا برای جذب مخاطب دارند. عمر قاصدک کوتاه است، هرچقدر هم نماد زیبایی و سادگی باشد اما تهش شادی‌ای موقتی دارد. ژانر اجتماعی را به عنوان تنها ژانر داستان ساپورت می‌کند ولی ژانر درام را هم در برمی‌گیرد؛ ژانری که جایش در لیست ژانرها خالی‌ست.
شخصیت‌پردازی
راحله دختری فوق‌العاده ساده است. از آن ساده‌ها که کاملاً تحت امر و خواست همسر خود است و پدیکور ناخن می‌کند، اویی که تا دیروزش ناخن کوتاه داشت. دل از دانشگاه می‌کند و دلش فقط پسرعمه‌ و حرف‌های رویایی‌اش را می‌بیند اما یک هفته پس از مرگ پدرش، ورق برمی‌گردد و دنیایش... درواقع عمادش کن فیکون می‌شود. اما او بعد از سالها زندانی بودن هم، ساده‌لوحانه امید به بازگشتش دارد. راحله‌ی قصه بی‌زبان، بی‌غرور، ساده‌لوح و از دیدگاه عماد بی‌عرضه است.
این شخصیت تقریباً (و نه تماماً) جدید است، باورپذیر است و پردازشش هرچند غیرمستقیم، اما نیاز به شکافتن بیشتر مخصوصاً در نشان دادن احساساتش دارد.
عماد پسری امروزی‌ست که سادگی زنش او را زده می‌کند و با ریزتراشی‌های مادرش همراه می‌شود تا راحله را کلا از زندگیش پاک کند. پرداخت این شخصیت کم است و جدید تلقی نمی‌شود.
زاویه دید و بافت
داستان از زبان راحله روایت می‌شود. راحله به خوبی توانسته با مخاطب ارتباط برقرار کند و حس غم، دلتنگی و امید ِ ناامید شده‌اش را انتقال دهد.
بافت این داستان ادبی‌ست. بافت ادبی در این سبک داستان‌ها که شخصیت در غم غلت می‌زند، بهترین گزینه برای نوشتن است اما نکته‌ای در این میان وجود دارد. اوایل داستان افعال مضارع استمراری بودند اما بعدش به مضارع ساده تبدیل شدند. این عدم یک‌دستی کاملاً به چشم می‌آید توصیه به اصلاح پارت‌های اول می‌کنم.
دیالوگ و مونولوگ
داستان مونولوگ‌محور است. کفه‌ی مونولوگ نسبت به دیالوگ سنگین‌تر است. مونولوگ‌ها بیشتر به شرح وقایع و حس‌ها می‌پردازند و گاها جملاتی زیبا در آن‌ها به کار رفته است.
دیالوگ‌ها اما، ساده و با حس کم هستند.
صحنه‌پردازی/ فضاسازی
نشستن بر خاک نم‌دار حیاط، صدای ترمزی که تا هفت محله می‌رود، خطوط و اشکال زیر تخت فلزی، سمفونی جالب دمپایی جنازه‌وار، دلتنگی راحله برای بوی نان و دویدن بین گندم‌زار جزو فضاسازی‌های خوب رمان هستند.
صحنه‌های رمان اما، کم‌جان هستند. سیر کمی تند داستان باعث شد صحنه تصادف مادر راحله پردازش خوبی نداشته باشد. این اتفاق هنگام به هوش آمدن راحله بعد از بی‌هوشی‌اش بعد حرف زدن با عماد هم روی داد.
توصیف ظاهر مخاطب‌ها آن‌قدرها پررنگ نبود مخصوصاً برای مادر راحله، عمه و حتی خودش!
توصیف مکان محدود به جنس سیمانی خانه و میله‌های فلزی زندان شد. از رنگ و لعاب روستا (بجز بوی گاوداری) هم خبری نبود.
در توصیف حالات خیلی خوب عمل شده بود اما توصیف احساسات نیاز به بسط بیشتر و زود نگذشتن از ماجراها دارد.
علائم نگارشی
دورغ ×
دروغ √
برخواستم ×
برخاستم √
خار ×
خوار √
گجنشک ×
گنجشک √
!؟ ×
؟! √
قهقه ×
قهقهه √
معلوم نیست چه اتفاقی برامون می‌افتاد؟ ×
معلوم نیست چه اتفاقی برامون می‌افتاد. √
ایده
طلاق یک دختر ساده و امیدوار، مرگ مادرش و یک راننده که گردن او می‌افتد و زندانی شدنی بی‌ملاقاتی که تهش به آزادی ختم می‌شود.
ایده جدید است و پردازشش تقریباً و نه تماماً، جدید است.
 
عقب
بالا