پدر:
ایپدر، با رفتنت تو شکستی کمرم.
عاشقی تنها شدم، در این دنیای پر ز غم.
کاش میماندی همیشه در کنارم، ایپدر!
مثل کوهی استوار در پشت من.
یه چشم، اشکه یکی کاسه خون.
آخه بی تو چه کنم؟!
کجا روم؟!
جا و پناهی ندارم!
وقتی میآید به یادم روز های عاشقی!
دیگر هیچچیزی نمیخوام جز دوباره دیدنت.
کاش میماندی همیشه در کنارم، ایپدر!
در نوازشهای تو،
آرامشی دارد دلم.
گر این دل کوچک،
با نوازشهای تو آرام شود!
حالا که نیستی،
کجا رود؟!
تا که آرام شود.