فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار نیما شکر کردی

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #1
ﻫﺮﮐﻪ ﺯﺩ ﺑﺎﺯﯼ ﺗﻘﺪﯾﺮ ﭘﺮﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﭘﺮﺵ
ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﺍﻍ ﺗﻮ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺑﺴﻮﺯﺩ ﺟﮕﺮﺵ

ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﻟﺤﻈﻪ‌ﯼ ﺧﻠﻖ ﺗﻮ ﺧﺪﺍ ﻋﺎﺷﻖ ﺑﻮﺩ
ﺻﺮﻑ ﺷﺪ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺗﻤﺎﻡ ﻫﻨﺮﺵ

ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﻣﺮﮒ ﮐﺴﯽ ﻧﯿﺴﺖ ﻭﻟﯽ
ﮐﺎﺵ ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺩﻝ ﺑﺴﺖ ﺑﯿﺎﯾﺪ ﺧﺒﺮﺵ

آرزو ﮐﺮﺩﻩ‌ﺍﻡ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﺘﻨﻔﺮ ﺑﺸﻮﻡ
ﻫﺮ ﮐﻪ ﺍﺯ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﺪﺵ آمدﻩ، آﻣﺪ ﺑﻪ ﺳﺮﺵ

ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﺩﻝ ﻣﻦ ﺳﻬﻢ ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﻩ
آﻩ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ ﮐﻪ ﺭﻭﯼ ﻫﻤﻪ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﺵ


•‏نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #2
ﯾﮏ ﻗﺎﺗﻞ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺩﺭ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﺍﺭﯼ
ﺍﺯ ﻗﻮﻡ ﺯﻧﺠﯿﺮﯼ ﺩﺍﻋﺶ ﻫﻢ ﺭﻭﺍﻧﯽ‌ﺗﺮ

ﻫﺮ ﮐﺲ ﺑﻪ ﻧﺤﻮﯼ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﮔﻮﯾﺪ
آﻭﺍﺯﻩ‌ﺍﺕ ﺍﺯ ﻧﺎﻡ ﮐﻮﺑﺎﻧﯽ ﺟﻬﺎﻧﯽ‌ﺗﺮ

ﺷﺐ ﭘﺮﺳﻪ ﺩﺭ ﺷﻬﺮﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻓﮑﺮﺕ ﻓﺮﻭ ﺭﻓﺘﻪ
ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻪ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺷﻌﺮ ﻣﯽ‌ﺯﺍﯾﺪ

ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﻢ آﺧﺮ ﺷﺎﻡ ﺳﮓ‌ها ﻣﯽ‌ﺷﻮﻡ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ
ﺩﺭﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻧﯽ‌ﺗﺮ

ﻣﺜﻞ ﺩﻭ ﺳﯿﺎﺭﻩ ﺩﺭﻭﻥ ﮐﻬﮑﺸﺎﻧﻬﺎﺷﺎﻥ
ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺳﺎﻝ ﻧﻮﺭﯼ ﻓﺎﺻﻠﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﻟﺖ ﻣﻨﻈﻮﻣﻪ‌‌ﺍﯼ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﻭ ﮔﻤﻨﺎﻣﻢ
ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺰﺍﺭﺍﻥ ﺭﺍﻩ ﺷﯿﺮﯼ ﮐﻬﮑﺸﺎﻧﯽ‌ﺗﺮ

ﺑﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺑﻨﻮﯾﺴﻢ ﺗﻤﺎﻡ ﻟﺤﻈﻪ‌‌هایم ﺭﺍ
ﻫﺮ ﻟﺤﻈﻪ ﺑﯽ ‌تو ﻣﯽ‌‌شوﺩ ﺻﺪ ﺳﺎﻝ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ

ﺷﺎﯾﺪ ﮐﺘﺎﺑﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﻮﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪﻫﺎ ﺩﻧﯿﺎ
ﻣﻦ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺍﺯ ﻫﺮ ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ، ﺩﺍﺳﺘﺎﻧﯽ‌تر

ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺕ ﺭﺩﯼ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ
ﻣﺎﻧﻨﺪ ﯾﮏ ﺳﺮﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺗﻮ ﻣﯽ‌ﻣﯿﺮﻡ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #3
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ
ﺟﺎﺩﻩ ﻭ ﻣﻨﻈﺮﻩ ﻭ ﻧﻢ ﻧﻢ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﭘﺎ ﺑﻪ ﭘﺎﯼ ﻣﻦ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﺑﯿﺎﯾﯽ ﺑﺮﻭﯾﻢ
ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﻣﻦ ﻭ ﺗﻮ ﺩﺳﺖ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﺑﯽ ﮔﻤﺎﻥ ﺳﺨﺖ‌ﺗﺮﯾﻦ ﺣﺎﺩﺛﻪ ﻣﺮﮒ ﺍﺳﺖ، ﻭﻟﯽ
ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﻣﺮﮒ ﺩﺭ ﺁﻏﻮﺵ ﺗﻮ ﺁﺳﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﮐﺎﻓﺮ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺗﻮ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺸﻮﺩ
ﯾﺎ ﮐﻪ ﮐﺎﻓﺮ ﺑﺸﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﻪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

ﺷﻬﺮ ﭘﺮ ﻣﯽ‌ﺷﻮﺩ ﺍﺯ ﺷﺎﻋﺮ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ، ﻓﻘﻂ
ﻓﮑﺮ ﮐﻦ ﻣﻮﯼ ﺗﻮ ﺩﺭ ﺑﺎﺩ ﭘﺮﯾﺸﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ

‏•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #4
ای که رسوا می‌کند زیبایی‌ات طاووس را
سحر چشمان تو رویا می‌کند کابوس را

مشکلات آب شیرین جهان حل می‌شود
با لبت وقتی ببوسی آب اقیانوس را

عینکت چون شیشه‌ی فانوس، چشمت شعله است
شعله زیبا کرده بی‌شک شیشه‌ی فانوس را

سحر آغوش تو در درمان بعضی دردها
[COLOR=rgb(11, 243...​
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #5
ﺑﻪ ﭼﺸﻤﻢ ﺧﻮﺍﺏ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ ﺍﺳﺖ ﺑﺎ ﮐﺎﺑﻮﺱ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ
ﻭ ﺑﺮ ﻟﺐ‌ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺎ ﺍﻓﺴﻮﺱ ﻣﯽ ﺁﯾﺪ
ﺑﻪ ﺣﺪﯼ ﺗﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﺭﻧﮓ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻣﻦ
ﮐﻪ ﺣﺘﯽ ﺭﻭﺯ ﻫﻢ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﺑﺎ ﻓﺎﻧﻮﺱ ﻣﯽ‌ﺁﯾﺪ
ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﻧﮕﻮ ﺍﺯ ﺷﻬﺮ ﺁﺯﺍﺩﯼ ﮐﻪ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﺩ
ﺩﻝ ﻣﺮﺩﺍﺏ‌ﻫﺎ ﺗﺎ ﺣﺮﻑ ﺍﻗﯿﺎﻧﻮﺱ ﻣﯽ‌‌ﺁﯾﺪ
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #6
با من کسی چشم انتظار قاصدک‌ها نیست
ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﻮﯾﯽ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ آﺩﻣﮏ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ

اﺯ ﻧﺎﯼ ﻣﻦ ﺟﺰ ﻏﻢ ﻧﻮﺍﯾﯽ ﺑﺮ ﻧﻤﯽ‌ﺧﯿﺰﺩ
آﻭﺍﺯ ﺷﺎﺩﯼ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﻡ ﻧﯽ ﻟﺒﮏ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﯾﮕﺮ ﺩﺭﺧﺖ ﺷﻌﺮ‌هاﯾﻢ ﮔﻞ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺩ
ﺳﺮﺷﺎﺧﻪﻫﺎﯼ ﺧﺸﮏ ﺟﺎﯼ ﺷﺎﭘﺮﮎ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﺳﺮ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺟﻨﻮﻥ ﮐﻮﺑﯿﺪﻩ‌اﻡ ﯾﮏ ﻋﻤﺮ
ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ‌اﻡ ﻫﺮﭼﻨﺪ ﺭﺩﯼ ﺍﺯ ﺗﺮﮎ‌ﻫﺎ ﻧﯿﺴﺖ

ﻣﻦ ﺩﺭ ﺟﻬﺎﻥ آﺩﻣﮏ‌ﻫﺎ ﺳﺨﺖ ﺗﻨﻬﺎﯾﻢ
ﺑﺎ ﻣﻦ ﮐﺴﯽ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﻗﺎﺻﺪﮎ‌ها ﻧﯿﺴﺖ

•‏نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #7
ﻣﻦ ﺭﺍ ﺭﻫﺎ ﮐردﯼ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ‌ترم ﺣﺎﻻ
ﺍﺯ ﺍﺑﺮﻫﺎﯼ ﺗﯿﺮﻩ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻻ

ﺳﮓ‌های ﻭﻟﮕﺮﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺭﺍ ﮐﻪ ﯾﺎﺩﺕ ﻫﺴﺖ
ﻣﯽ‌ﺩﺍﻧﯽ ﺍﺯ سگ‌ها ﺧﯿﺎﺑﺎﻧﯽ‌ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻻ؟

ﺩﺭ ﻣﻦ ﮔﻠﯽ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﻮ ﻧﻤﯽ‌ﺭﻭﯾﺪ
ﺻﺤﺮﺍ ﺍﮔﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺑﯿﺎﺑﺎﻧﯽ‌ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻻ

ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﮐﻢ ﮐﻢ ﺑﺮ ﻧﺪﺍﺭ ﺍﺯ ﺟﺎﻥ ﻣﻦ ﺍﯼ ﻣﺮﮒ
ﯾﮑﺠﺎ ﺑﺒﺮ ﺍﺯ ﻣﻔﺖ ﻣﺠﺎﻧﯽ ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻻ

ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻤﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﻫﺮ ﮐﺲ ﮐﻪ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ
ﺍﺯ ﺁﯾﻪ‌ﻫﺎﯼ ﮐﻔﺮ ﺷﯿﻄﺎﻧﯽ‌ﺗﺮﻡ ﺣﺎﻻ


‏•نیما شکرکردی•
 
آخرین ویرایش
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #8
پاییز شد و عشق تو پاییزترش کرد
این لشکر اندوه، غم انگیزترش کرد

من سد ترک خورده و سرریز، که ناگاه
سیلاب غمت آمد و سرریزترش کرد

تا کند شود تیغ غمت، سنگ شدم من
اما نشد، این کار فقط تیزترش کرد

شهر از خبر کوچ تو لرزید، پرستو
این زلزله از قبل بلاخیزترش کرد

با رفتنت از خاطره لبریز شد این دشت
پاییز شد و عشق تو پاییزترش کرد

•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #9
تو یاس منی که شاخ و برگت باشم
چون شیر نگاهبان ارگت باشم

یک روز خلاصه هر کسی می‌میرد
ای کاش فقط که پیش مرگت باشم


•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #10
مرا آرام و خود را دم به دم مجروح می‌سازی
برای شادی‌ام با این همه اندوه‌، می‌سازی

چو باران با طراوت بر سرم وقتی که می‌باری
از این گلدان خالی جنگلی انبوه می‌سازی

مرا ورد زبان‌ها می‌کند آوازه‌ی نامت
اگر چون کاه ناچیزم‌، تو از من کوه می‌سازی

تو با اعجاز عشقت در مصاف زندگی بی‌شک
از این بی دست و پا جنگاوری نستوه می‌سازی

چنان پروانه بی‌پروا به آتش می‌زنی هر دم
مرا آرام و خود را دم به دم مجروح می‌سازی

•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا