فال شب یلدا

شاعر‌پارسی اشعار نیما شکر کردی

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #11
ز دنیا بعد از این پایین و بالا را نمی‌خواهم
تو را دارم همین کافیست دنیا را نمی‌خواهم

سخن را گرچه زیبا می‌کند پیچیدگی اما
تو با من ساده صحبت کن معما را نمی‌خواهم

به دست موج‌ها نسپار چون ماهی مرا هرگز
که من خو کرده‌ام با تنگ دریا را نمی‌خواهم

از این قوم خیانتکار دورم کن که من دیگر
وفای دوستانی چون یهودا را نمی‌خواهم

تو پیغام آور صلحی، منم شهری که در جنگ است
مرا خالی کن از آشوب، غوغا را نمی‌خواهم

•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #12
ش*ر..اب آن دم که غم آید چه کاری ساخته است
دیگر از این مستی ممتد چه کاری ساخته است

با مسکن درد‌ها آرام می‌گیرد ولی
رود اگر طغیان کند از سد چه کاری ساخته است

در دلت وقتی که دیگر باور معبود نیست
از دعا و گریه و معبد چه کاری ساخته است

گیرم اصلا امتحان باشد ولی در این مصاف
"خوب" اگر رد می‌شود، از "بد" چه کاری ساخته است

ایستگاه مرگ هم پایان اندوه تو نیست
تا تو مقصودی از این مقصد چه کاری ساخته است


•نیما شکرکردی•
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #13
در جنگ و جدال خویش بگذار مرا
بس کن، به خیال خویش بگذار مرا

تکرار گذشته است آینده‌ی من
ای عشق، به حال خویش بگذار مرا

•نیماشکرکردی•
 
امضا : ~naz
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #14
"آه" وقتی از دل بی‌تاب بیرون می‌زند
از دو چشمم گوهری نایاب بیرون می‌زند

اشک خواهد ریخت گاه انسان بی‌احساس هم
کز درون سنگ گاهی آب بیرون می‌زند

می‌شود در عمق زشتی هم به زیبایی شکفت
همچو نیلوفر که از مرداب بیرون می‌زند

گر تماشایی شدم ای ماه، از تاثیر توست
همچو ابری که از آن مهتاب بیرون می‌زند

نشکند تا قلب شاعر نیست شعرش دلنشین
از گل پرپر گلاب ناب بیرون می‌زند

•نیماشکرکردی•
 
امضا : ~naz
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] SAN.SNI

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #15
گاه با خود امنیت گاهی خطر می‌آورد
عشق، بازی‌ها برای خلق در می‌آورد

با تو ماندن از به دست آوردنت مشکل‌تر است
حفظ گنج ای عشق، رنج بیشتر می‌آورد

چاه، زندان، بردگی، بهتر که یوسف نیستم
حسن بی‌اندازه با خود دردسر می ‌آورد

بی‌حساب از عشق خرجت کردم اما باختم
دیر فهمیدم که ولخرجی ضرر می‌آورد

در سکوت من ببین آغاز یک آشوب را
این همه آرامش از طوفان خبر می‌آورد

•نیماشکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #16
ضربه‌ی کاری‌تری بر قلب مجروحم بزن
زخم اگر از دوستان باشد، عمیقش بهتر است

•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #17
افتاده‌ی بی‌گناه، در چاه، منم
ننگی به دروغ، مانده بر پیرهنم

من نیز حکایتی چو یوسف دارم؛
از آش نخورده سوخت عمری دهنم!

نیما شکرکردی
 
امضا : ~naz

~naz

کاربر فعال
سطح
29
 
ارسالی‌ها
977
پسندها
26,457
امتیازها
46,073
مدال‌ها
19
سن
21
  • نویسنده موضوع
  • #18
و عشق
قافیه‌اش
گرچه مشکل است، اما
خدا اگر که بخواهد
ردیف خواهد شد

•نیما شکرکردی•
 
امضا : ~naz

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا