- تاریخ ثبتنام
- 22/3/20
- ارسالیها
- 288
- پسندها
- 4,613
- امتیازها
- 21,583
- مدالها
- 11
سطح
12
گزارشگر....جاستین خشگله(از جیمز اجازشو گرفتم..... #صرفا_جهت_اطلاع )
خب خب عزیزان اینجوری که پیداس قراره یه دویل همراه با خون و خونریزی داشته باشیمحالا کی قراره خون اون یکی رو بریزه ؟؟؟؟ میریم که ببینیم
با این بمبی که ولدی انداخت من که دارم پس میوفتم ،حالا حال سالاد جان چطوره نمیدونم. بیچاره سالاد هنوز راست نشده با فن بعدی ولدی دیگه نایی نداره(ولی یه کوچولو دلم خنک شد ای ول ولدی)
چون دلم به حالت سوخت اجازشو میدم.!!بله دوستان!!
جمعمون جمع بود فقط نُقلِ خولمون... یعنی چیز، گلمون کم بود
گزارشگر خل اگه اجازه بدی بریم بقیه دوئل
پشه مزاحم که دست از سرم برداشت با خشم به سالازار نگاه کردم. حالا به من میخندی آره؟ بی چشم و رو! اصن من باشم به تو کمک نکنم. چوبدستیم رو درآوردم و با گفتن شروع توسط الیشیا چوبدستیم رو چرخوندم و گفتم:
- لوکوموتور مورتیس!
پاهای سالازار بسته شد. من برای روز دوئلم با جد بزرگ حسابی خرید کردم. دست تو جیب ردام کردم و یه بمب مخصوص درآوردم. از اونایی که بوی بدی میده انگار سه نفر همزمان خراب کاری کردن بمب رو انداختم جلوی سالازار. بدبخت باپاهای بسته نمیتونست فرار کنه و در حال خفه شدن بود. منم برای رعایت پرتکل های بهداشتی ماسکم رو زدم که بو اذیتم نکنه. سالازار دیدنی شده بود. روی زمین افتاده بود وسعی داشت با دست...
فارغ از اینکه اختیار پاهام دست خودم نبود با جدا کردن خودم از زمین و به پرواز در اومدن سعی کردم حرکت ناموزون پاهامو جبران کنم و تقریبا موفق بودم
روی هوا بدنم رو ثابت نگه داشتم و با تکون دادن چوب دستیم کش ماسک ولد رو براش یه خورده سفت تر کردم (قابلی نداشت دیدم دماغ نداری ماسکه ثابت واینمیستاد سفتش کردم )
ماسک سه لایه ساخت دست پرفسور بود
خورشید اذیت میکرد پس هوا رو ابری کردم و پیشا پیش یه سطل آب روی ولد ریختم که اگه بارون گرفت ترسی از خیس شدن نداشته باشه
ماسک خیس شده بود و راه نفس کشیدن تام بسته شده بود
سعی داشت کش...