دوستان حبابا یا همون دایره های متن، خیلی کوچیکه با حالی که بزرگ هم کردم
باز هم کوچیکه، نمیدونم چندتا عکس دیگه مثل اینن ولی این بار به بزرگی خودتون ببخشید
*ریز بودن متون: خلاصه این عکس:
بتمن تصمیم داره به خاطر مروارید:| بره به آرکام(دیوونه خونه) بعد به کمیسر میگه
و همین دیگه(یه جورایی این کمیک دربارۀ زندگی بتمن و جوکر)
بعد به کمیسر میگه: من از خودم میترسم از اینکه جوکر دربارم راست گفته باشه. میترسم زمانی که به آرکام برم، مثل خونه برام باشه(راحت باشم توش)
دوستان هرسوالی ابهامی و... دارید بی رودروایسی بیاید بهم بگید. حتی اگه از اول باشه! براتون توضیح میدم
تا برطرف بشه:)
درضمن زود زود میخوام بزارم یکم، تا به زودی تموم بشه:))
*توضیحات اضافه:
واسه مرگ مادرش اومده خونه قدیمیشون، مادرش خودش رو با یه تیغه که سرش مرواریدی بوده کشته:/
بعد از دوازده سال توی اتاقش میخوابه، خوب خوابش نمیبره و منظور از رویاهام با بال زدن خسته میشن به این معنیه که
رویاهام تا میان اوج بگیرن و بگیرم بخوابم، یهو خسته میشن(فرسوده و ازبین میرن)