فن فیکشن فن ‌فیکشن دبیرستان عاشقای دیوونه | Seta85 کاربر انجمن‌ یک رمان

[Setayesh85]

کد: ۲۳
ناظر: °dead.dark°
نام فن‌فیکشن: دبیرستان عاشقای دیوونه
نویسنده:Seta85
ژانر: #عاشقانه #طنز
خلاصه: داستان از این قراره که دختری به اسم آرام به همراه چهارتا از دوستاش برای درس خواندن به کره جنوبی سفر می‌کنند. اونا توی دبیرستانی به اسم سِیکا که قبلا دبیرستانی پسرانه بوده و تازه مختلط شده ثبت نام می‌کنند. چون دبیرستانشون از روی یونیفرم مدرسه انتخاب کردند. و خبر ندارند که توی اون دبیرستان تعداد کمی دختر هست و تعداد پسرا زیاده و حتی تمام استادا و مدیرا هم پسر هستند. توی دبیرستان براشون کلی اتفاقات بامزه...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[A.TAVAKOLI❁]

نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمدگویی و سپاس از انتخاب انجمن یک رمان برای منتشر کردن فن فیکشن خود؛
خواهشمندیم قبل از تایپ فن فیکشن خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
"قوانین جامع تایپ فن فیکشن"

و برای پرسش سؤالات و اشکالات خود در رابطه با فن فیکشن، به لینک زیر مراجعه فرمایید.
" تاپیک جامع مسائل کاربران در رابطه با رمان‌نویسی "

برای انتخاب ژانرِ مناسبِ فن فیکشن خود به تاپیک زیر مراجعه کنید
تاپیک جامع...​

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Setayesh85]

________________________________________
برگرفته از گروه های موسیقی بی‌تی‌اس، اکسو و بلک پینک.
________________________________________
شخصیت های داستان:
پسرا:
لوهان: مدیر دبیرستان و استاد درس زبان انگلیسی(استاد ویالون)
شیومین: معاون دبیرستان و استاد درس زبان ژاپنی(استاد پیانو)
بکهیون: ناظم دبیرستان و استاد درس زبان چینی(استاد ویالون سل)
سوهو: استاد زبان ادبیات(استاد فلوت)
تائو: استاد هنر(استاد ساکسیفون)
تهیونگ: استاد ریاضی(استاد ترومپت)
جین: استاد شیمی
جیمین: استاد فیزیک
کوک: استاد زیست
نامجون: استاد ورزش
دخترا:
آرام: دانش‌اموز سال...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.

 

[Setayesh85]

ماریا
دست به سینه با اخم‌هایی توهم به دیوار تکیه داده بودم. منتظر اون شنقل‌ها بودم ببینم کی از اون اتاق‌هاشون بیرون میان، تا بکشمشون. حتما می‌خواید بدونید چرا اینجا وایسادم. خب من قراره با چهارتا از دوستای خل‌وچلم که باهم زندگی می‌کنیم بریم کره. چون عاشق کره هستیم. یه داداش دارم که 24 سالشه و برای تحصیل رفته کانادا. مامان و بابامم که لندن زندگی می‌کنن. با پام رو زمین ضرب گرفته بودم. پوف!
کلافه داد زدم:
- اَه پس کدوم قبرستونی موندید؟ بیاید دیگه زیر پام آمازون سبز شد. معلوم هست چه غلطی می‌کنید؟ با شم... .
با خوردن چیزی به سرم حرفم تو دهنم ماسید. به کسی که زد تو کلم نگاه کردم. بله اون کسی نبود جز... رزیتای بی‌شعور!
رزیتا با نیش باز همونجور که کفشش از رو زمین بر می‌داشت...

لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.