کنون که برگ و نوا نیست باغ و بستان را
بساز برگ و نوای دی و زمستان را
قاآنی
ضمن سلام و تحیت خدمت تمامی یک رمانیهای گرانقدر.
دو قدم مانده به رقصیدن برف
یک نفس مانده به سرما و به یخ
چشم در چشم زمستانی دگر
تحفهای یافت نکردم که کنم هدیهتان
یک سبد عاطفه دارم همه تقدیم شما... .
به مناسب نزدیک شدن فصل سرد زمستان با مسابقهای دیگر در خدمت شما عزیزان هستیم.
مسابقه رمان منتخب از دید کاربران انجمن
از تمامی نویسندگان یک رمان دعوت به عمل میآوریم تا رمان خود را در مسابقهی ما به چالش بکشند.