متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

گفتمان‌آزاد گفتمان ‌آزاد رمان مستغرق | یکتا موزیک باز کاربر انجمن یک رمان

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
عنوان رمان: مستغرق
ژانر: #تراژدی #اجتماعی
نام نویسنده: یکتا عنصری
خلاصه: ستون خانه‌اش از همان کودکی، آوار گشت و آرزوهایش، زیر خرابه‌های آن تباه شد. سال‌ها بعد، با قرحی که وجودش را تسخیر کرده بود آشیانه‌ای از نو ساخت و به خوشبختی رسید، اما زخم‌ها بسته نمی‌شوند! وقتی پای گذشته‌اش به میان می‌آید، خواه و ناخواه جان می‌درد. دردهای کهنه بر جانش ناسور می‌شوند و خوشبختی را حرامش می‌کنند. دردهایی که تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد؛ «زخم‌ها حافظه دارند»...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : YEKTA ONSORI

Hoora_Ab

رو به پیشرفت
سطح
12
 
ارسالی‌ها
229
پسندها
5,412
امتیازها
20,913
مدال‌ها
11
  • #2

نقد نظر و کتک و هرچیز دیگه خریذارم.
ممنون میشم نظراتتون رو بیان کنید و همراهم باشید
:402:

مستغرق
سلام سلام:626gdau:
گفتمان آزاده دیگه، پس نقد و دید منتقدی رو کنار بذاریم... ثهلان و پیکانش و فضای ساده اما دوست‌داشتنی رمان بسی زیباست. توصیفات خوب و به جا نیز هم =)
منتظر ادامه هستم:190:
 

BIANCO

کاربر انجمن
سطح
20
 
ارسالی‌ها
402
پسندها
11,715
امتیازها
27,973
مدال‌ها
17
  • #3

نقد، نظر، کتک و هرچیز دیگه خریدارم.
ممنون میشم نظراتتون رو بیان کنید و همراهم باشید
:402:

مستغرق
یکتای قشنگم دستت درست با این قلمت!
خیلی قشنگ و دلنشین می‌نویسی و من چقدر عاشق رمانت شدم. توصیف ظاهرت خیلی خوبه و من قششششنگ ثهلان رو تصورش کردم و بهت گفتم که شکل مرد کیه! :687:
همچنین توصیف احساساتت هم عالیه! خیلی روون و قشنگ آدم حسش می‌کنه و این چقدر برای هر رمانی عالی هستش! تعلیقش هم که اصلاً نگم! دارم از کنجکاوی جر می‌خورم که بدونم اونجا...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : BIANCO

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #4
سلام یکتا جون عزیزم.‌
می‌بینم که با رمان قشنگت بدجوری دل مخاطب‌ها رو داری می‌بری..


اینقدر قشنگ می‌نویسی که من رو خوب تو عمق رمانت می‌بری!‌
اینقدر شخصیت ثهلان رو خوب توی رمان جا دادی و توصیفات قشنگی از شخصیتش استفاده کردی که من عاشق شخصیت محکم و پر استقامتش شدم.‌ توصیفات دقیق از ظواهر و احساسات رو اینقدر خوب انجام دادی،‌ که خواننده دوست داره ادامه‌اش رو مدام و مدام و بدون وقفه فقط بخونه.‌

و می‌خوام بگم که همینجور ادامه بده!‌ مخصوصا که الان جای حساس و مهم رمان هستش و میخوام بدونم که چی میشه؟!من همیشه همراهتم. :flowersmile: :405:
 
امضا : ADLAYD

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
سلام سلام:626gdau:
گفتمان آزاده دیگه، پس نقد و دید منتقدی رو کنار بذاریم... ثهلان و پیکانش و فضای ساده اما دوست‌داشتنی رمان بسی زیباست. توصیفات خوب و به جا نیز هم =)
منتظر ادامه هستم:190:
اول از هر چیز ببخشید بچه ها که نشد زودتر جوابتون رو بدم

ای جان! واقعا ازت ممنونم هورای عزیزم^^
امیدوارم تا تهش با ثهلان و پیکانش بمونی :402:
یکتای قشنگم دستت درست با این قلمت!
خیلی قشنگ و دلنشین می‌نویسی و من چقدر عاشق رمانت شدم. توصیف ظاهرت خیلی خوبه و من قششششنگ ثهلان رو تصورش کردم و بهت گفتم که شکل مرد کیه! :687:
همچنین توصیف احساساتت هم عالیه! خیلی روون و...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : YEKTA ONSORI

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #6
امضا : ADLAYD

NERISSA

کاربر انجمن
سطح
12
 
ارسالی‌ها
203
پسندها
6,418
امتیازها
21,133
مدال‌ها
12
  • #7
خوب خوب! قبلاً قرار بود تو یه هفته بخونم این ثهلانتو ولی با ریزش یه دنیا کار رو سرم نشد و شرمنده.
حال آمدم که بگویم...
آفرین و صد آفرین، هزار و سی صد آورین...چیزه منظور یعنی باریکلا.
قلمت مذجوبمان نمود و این توصیفات بس خُفَن ناک حالی بهمون داد بیا و ببین.
نمیدونم چرا بین یه دنیا سوال یه موجود ناشناخته همتون دارین. اول رها با پرپر و روزنامه حالا تو با شعارت.(شعار=آرمان)
ایشت باشد.
گل دخترو خیلی دشند مینویسی امیدوارم با همین فرمون چاپ بشی.
 
امضا : NERISSA

YEKTA ONSORI

گوینده انجمن
سطح
30
 
ارسالی‌ها
911
پسندها
24,519
امتیازها
40,273
مدال‌ها
34
سن
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
خوب خوب! قبلاً قرار بود تو یه هفته بخونم این ثهلانتو ولی با ریزش یه دنیا کار رو سرم نشد و شرمنده.
حال آمدم که بگویم...
آفرین و صد آفرین، هزار و سی صد آورین...چیزه منظور یعنی باریکلا.
قلمت مذجوبمان نمود و این توصیفات بس خُفَن ناک حالی بهمون داد بیا و ببین.
نمیدونم چرا بین یه دنیا سوال یه موجود ناشناخته همتون دارین. اول رها با پرپر و روزنامه حالا تو با شعارت.(شعار=آرمان)
ایشت باشد.
گل دخترو خیلی دشند مینویسی امیدوارم با همین فرمون چاپ بشی.
عزیز دلمی. یه انرژی توپ ازت گرفتم.
آره دیگه باید یکی هم باشه جو رو شاد کنه^^
امیدوارم تا آخرش کنارمون باشی:402:
 
امضا : YEKTA ONSORI

.REIHANEH.

نویسنده انجمن
سطح
40
 
ارسالی‌ها
3,334
پسندها
43,803
امتیازها
69,173
مدال‌ها
38
سن
20
  • #9
سلام به نویسنده عزیز خسته نباشید.
جهت همخوانی گروهی.
منتقد خوبی نیستم ولی در حد دانسته هام نظرم رو میگم.
اولین چیزی که جذب کننده و قشنگ بود عنوان رمان بود و کاملا به محتوا ربط داشت.
من عاشق توصیفاتتون و قلم خوبتون شدم. روان و زیبا. بسیار دلنشین. :icon12:
شروع داستان کنجکاو کننده بود و این کشش رو ایجاد میکرد که ادامش رو خوند.
روند داستان هم بسیار زیبا بود.
درکل خیلییییی عالییی بود.
با آرزوی بهترین ها برای شما. موفق باشید.:648342-72cb2e1b3522351e3290c7de779fdbb1:
 

Mahsa_rad

نویسنده ادبیات
سطح
44
 
ارسالی‌ها
3,499
پسندها
65,247
امتیازها
74,373
مدال‌ها
31
  • #10
سلام عزیزم
بنده قبلا مطالعه کردم اثر قشنگت و
حس آمیزی ثهلان رو دوست داشتم و دیالوگ‌ها خیلی خوب بودن
پدرش رو زیاد خوشم نیومد ازش (نقش منفی-_-) و یکم چهره‌ش برام گنگه
توصیفاتت خیلی خوب بودن
برای لباس‌های اشخاص یکم بیشتر توضیح بدی عالی‌ترتررررر میشه
من چند جا خوندم که ثهلان دست به لباسش کشید یا لباسشو مرتب کرد، اما توصیف رنگش برام گنگ بود
فکر کنم تو پارت‌های صفحه‌ی ۳ یا ۴ بود

درکل رمانت عالیه و امیدوارم روزی چاپ بشه
موفق باشی
 
امضا : Mahsa_rad

موضوعات مشابه

عقب
بالا