• تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

در حال تایپ رمان آئورا | غزل نارویی نویسنده افتخاری انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع GHAZAL NAROUEI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 61
  • بازدیدها 4,951
  • برچسب‌ها
    فانتزی
  • کاربران تگ شده هیچ

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,046
پسندها
55,468
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • #61
- دلم می‌خواست بدونم موجوداتی که توی سیاره‌ها زندگی می‌کنند چه شکلی ان! اما خب، ما خیلی نزدیک سیاره شما بودیم؛ به خاطر همین فکر می‌کنم شباهتمون زیاده! تو کاملاً شبیه ما هستی! من گبریلم پسرجون! اون صدایی که شنیدی، حتماً پسرعموی من بوده!
کاملاً؟ خب، شاید نیتن واقعاً به اندازه یک مرد صورت‌گچی با صدای نازک، عجیب و غریب بود!
- می‌دونم احتمالاً این جهان برای تو کمی غریبه! نمی‌دونم چقدر سیاره شما با ما فرق داره؛ اما حتماً قراره از یه سری تفاوت‌ها شوکه بشی! البته... اگه فرقی هم داشته باشه. بهتره از من نترسی تا به هم کمک کنیم این فاجعه از بین بره!
نیتن، حالا آرام‌تر شده بود. چشم‌های درشت و خاکستری گبریل برایش شبیه یک دوست بودند.
- میشه بهم بگی این اتفاقات عجیب از کی افتاد؟ تو چیزی حس کردی که...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : GHAZAL NAROUEI

GHAZAL NAROUEI

مدیر بازنشسته + نویسنده افتخاری
نویسنده افتخاری
تاریخ ثبت‌نام
8/7/18
ارسالی‌ها
3,046
پسندها
55,468
امتیازها
69,173
مدال‌ها
41
سن
19
سطح
40
 
  • نویسنده موضوع
  • #62
گبریل با لبخندی که صورت گچی‌اش را زینت می‌بخشید، ادامه داد:
- آره... نمونه‌اش، همین پسرعموم! همون راه‌پله‌ای که دیدی. هر بیست سال یک بار این‌جا قرعه‌کشی انجام میشه. دو نفر از هزاران نفر شهر، می‌تونن یه آرزویی کنن که درجا براورده بشه! توی قرعه‌کشی قبلی خیلی اتفاقی من و پسرعموم هم برنده شدیم!
از وسایل چوبی عجیب، یک فنجان بیرون آورد؛ بعد با رقص انگشت اشاره‌اش فنجان را پر کرد. از ناخنش مایعی عجیب می‌ریخت. حال بهم‌زن و خوش‌مزه! چندش‌ترین مایع اشتها آور دنیا!
- پسرعموم آرزو کرد تبدیل به یه چیزی بشه که بتونه سال‌ها بخوابه و کسی بیدارش نکنه. می‌دونی، راه‌پله خروجی از شهاب سنگ از زمان افتتاح شدنش حتی یک‌بار هم استفاده نشده بود! برای همین خودش رو تبدیل به چندتا تیکه چوب کرد! برعکس اون، دلم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : GHAZAL NAROUEI

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا