عاشقانه‌ها عاشقانه‌های اهورا فروزان

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #11
کجا میشه یک دل سیر گریه کرد؟" اینو گفت و نگاهشو دزدید! اصراری نداشتم نگاهم کنه، ترجیح میدادم بدون توجه به حضورم راحت گریه کنه.
جواب سوالشو نمیدونستم، گفتم "وقتی بچه بودم، مادرم بهم گفت خیلی مواظب خودت باش، حواست باشه وقتی با وسایل نوک تیز کار می‌کنی دستاتو نبُری. هروقتم جاییت بُرید یه ذره زخمتو فشار بده که خون بیاد، وگرنه آلودگی میره تو خونت و مریض میشی! مادرم عاقل بود، میدونست هرچقدرم مراقب باشی بلاخره یکجایی خودت رو زخم و زیلی می‌کنی!" از یادآوری حرفای مادرم حس خوبی بهم دست داد. چیزی نگفت ولی می‌دونستم داره گوش میده..... "به نظرم وقتی روحت زخم میشه، گریه کردن مثل همون فشار دادن زخمِ تازه...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #12
از راه گم شدم که به راهم بیاوری
بنشین قضاوتم کن! از این پس تو داوری!
بگذار تا نقاب تو را دربیاورم
تو، از خودم به گریه‌ی من مبتلا تری
روح توام! کبود و شکسته، غریب و سخت
رنج توام! نزول عذابی سراسری
من انکسار روح توام در مقام شعر...
بی یار، بی قرار، نه عشقی، نه باوری!
در انتظار دیدن دنیا بدون جنگ
در جست و جوی یک سر سوزن برابری
از عدل قصه مانده و از دوستی جنون
در چاه گم شده‌ست رسوم برادری
اینجا جهان توست به دوزخ خوش آمدی
بگذر از آفریدن این زخم سرسری
حرفی بزن دفاع کن از خلقت خودت
با این سکوت کفر مرا درمیاوری!
کفر مرا ببخش، من آیینه‌ی توام
تکثیر غم به وسعت دنیای دیگری...
بگذار جای ما و تو یک شب عوض...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #13
از تو نمی‌رنجم...برو، من هم تمام عمر
ناخواسته هرکس مرا می‌خواست، آزردم
دنیا برای انتقام از عشق کوچک بود...

تنهایی‌ ام را زندگی کردم، ولی مردم.

#اهورا_فروزان
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #14
مرحومه ی مغفوره ی تنهای نا آرام
مرحومه ی مغفوره ی از یادها رفته
مضمون پر تشویش یک "صد سال تنهایی"
محکوم ساعت های پر تکرار در هفته...
این ها منم...یک من که هرشب گریه میکرده ست
یک من که بعداز دیدنت بغضش ترک خورده
یک من که مغرور است و میترسد کسی جایی
شک کرده باشد این زن از یک مرد چک خورده
من عشق نافرجام یک مجنون نما بودم
لیلای بدبختی که هی دایم رکب میخورد
گم گشته در ساعت شنی هایی که طوفانیست...
با کاروانی که ندانسته به شب میخورد
خط میکشم روی خدا، روی خودم با تو
روی تمام اعتقاداتی که میمیرند
با دفتر شعرم وداعی مختصر دارم
سرگیجه ها دست مرا در دست میگیرند
مرحومه ی مغفوره، تو رحمت نخواهی شد
بر سنگ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #15
همیشه در ابراز احساساتم مشکل داشتم! مثلا هیچوقت نمی‌توانستم جلوی کسی گریه کنم. نمی‌توانستم به کسی بگویم دوستش دارم. گاهی حتی نمی‌توانستم به مادرم بگویم دلم برایت تنگ شده و در آغوشش بگیرم...
شیرین اما عالی بود. به احساساتش غبطه می‌خوردم.‌
وقتی شاد بود با تمام وجود می‌خندید. آنقدر می‌خندید که فکر می‌کردی جز سرخی لب‌هایش هیچ رنگی نمی‌تواند در دنیا وجود داشته باشد!
وقتی غمگین بود به راحتی می‌گریست. طوری اشک می‌ریخت که می‌شد تمام گناهکاران جهان را غسل تعمید داد. یک بار که در بغلم گریه کرد فهمیدم در برابر عظمت اشک‌هایش آغوش کوچکی دارم...
هرچیزی زمانی دارد. حتی دوستت دارمی که دیر گفته شود به درد هیچکس نمی‌خورد.
زمان من گذشته بود! گریه‌های عقب افتاده‌ی...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #16
باید به مرگ فکر کنم یا نبودنت
از من گذشتنت...نه!ولی با که بودنت...
یا از دهان یک زن دیگر سرودنت...
دیگر بعید نیست اگر خون به پا کنم....
دستان بغض، دور گلویم چه میکنید؟
وقتی "از آن که رفته" بگویم چه میکنید؟!
"او مال من نبود و من اویم"... چه میکنید-
-حالا اگر دوباره هم او را صدا کنم؟!
از من...که سالهاست میفتم به چاه تو
تا انعکاس چشم کسی در نگاه تو
میسوزد آه من، همه را از گناه تو...

بنشین برای حال دوتامان دعا کنم.

#اهورا_فروزان
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #17
تسکین روزهای غم‌انگیزم
آرام‌گاه شانه‌ی او باشد
زخمی‌ست در میانه‌ی روحم که
پس می‌زند هرآنکه بخواهم را
می‌ترسم آخرش تن تنهایی
تصمیم عاشقانه‌ی او باشد
دیوانه‌ام! قبول! نیا نزدیک
از من بترس! از منِ ناآرام
از اضطرابِ آه! مبادا که
این عشق هم بهانه‌ی او باشد!
دیوانه‌ نیستم! نه! خودآزارم!
می‌ترسم از حضور زنی دیگر
از من! منی که بعد تو می‌ترسد
دنیا یتیم‌خانه‌ی او باشد
آه از شبی که رفته‌ای از پیشم
مردن چقدر ساده‌ترین چیز است
موسیقی صدای تو وقتی‌که

لالایی شبانه‌ی او باشد...

#اهورا_فروزان
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #18
می‌ توانم برات بنویسم
با تو بودن چقدر زیبا بود.
خنده‌ای که براش می‌ مردم
سهم من از تمام دنیا بود
می‌ توانم بگویم آمدنت
هدیه‌ ی هرچه کار خوبم بود
می‌ توانم بگویم آن رفتن
بی گمان آخرین غروبم بود
می‌ توانم برات گریه کنم
می‌ توانم بمیرم از دوریت
می‌ توانم ببوسمت از دور
وسط خنده‌ های مجبوریت
می‌ توانم نخواهمت اما...
دوست داری، دوباره نامه بده
می‌توانم؟ نمی‌توانم...نه
به فراموشی‌ ام ادامه بده
دوری از من. چقدر؟ خیلی دور
می‌ رسی، گرچه دیر...خیلی دیر
تا ببینم چه می‌کند تقدیر

با دو تقصیرکارِ بی تقصیر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #19
از آخرین باری که کسی رو دوست داشتم چیز زیادی یادم نیست
از آخرین باری که کسی دوست داشتنش، دلخواهِ من باشه هم همینطور!
خب مهمه! یکی که بلد باشه آدمو!
دوس داشتنش به دلت بشینه. حرف زدنش، نگاهاش، بوی عطرش‌‌‌....
خلاصه یادم نیس دیگه!
میدونی؟ حس می‌کنم یه آدم هزار ساله‌م که اوایل جوونیش یکیو دوس داشته، بعدم هیچی به هیچی...
فکر کرده حالا اگرم نشد، نشد. فکر کرده حالا یکی دیگه میاد به جاش...ولی نیومد
همین شد که دیگه حالمون خوب نشد
دیگه تنهای تنهای تنها موندیم
بعد ‏یهو به خودمون اومدیم، دیدیم وصله‌ی هیچکی نیستیم
اونایی که دوس داریم دوسمون ندارن
اونایی که دوسمون دارنو دوس نداریم
...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 

S.SALEHI

کاربر سایت
کاربر انجمن
تاریخ ثبت‌نام
28/10/20
ارسالی‌ها
370
پسندها
1,907
امتیازها
12,773
مدال‌ها
11
سن
18
سطح
9
 
  • نویسنده موضوع
  • #20

از سر خط نوشتم اسمت را.

تا ته خط ادامه‌ ات دادم.
باز یادم نبود دل کندی.
یادم آمد، به گریه افتادم
نیستی تو، جهان پر از خالی‌ ست
خالی از عشق، خالی از همه چیز
مثل تنها قدم زدن وسطِ
عصرِجمعه حوالیِ پاییز...
باز هم آن سوال تکراری
چه شد از من دلت برید اصلا؟
تو چه گفتی که از تو برگشتم؟
من چه کردم دلت گرفت از من؟
کاش می‌شد به قبل برگردم
سرنوشتم عوض شود شاید
کاش تنها برای من بودی

تا جهان جای بهتری باشد...

#اهورا_فروزان
 

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا