فال شب یلدا

اشعار رهاشده کاربران مجموعه‌ اشعار محال | سمیرا محمدی کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع Samira-M
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 29
  • بازدیدها 3,214
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #1
نام مجموعه: مُحال
نام شاعر: سمیرا محمدی
ویراستار: Xypшид hvězdný stín

قالب اشعار: غزل، مثنوی، رباعی
تگ: شاعرانه


IMG-20210914-WA0001.jpg


مقدمه:
کاش پیشم بودی یا رب تا در آغوشم بگیری،
خسته از افتادگی‌ها سخت از دوشم بگیری
کاش می‌دیدم تو را با یک تبسم بر لبانت
تا که ترس از بی‌کسی را از دل، هوشم بگیری.


(کپی شعر حتی با ذکر نام شاعر بدون اطلاع قبلی ممنوع است.)

#سمیرا_محمدی
 

پیوست‌ها

  • downloadfile.gif
    downloadfile.gif
    10.5 کیلوبایت · بازدیدها 1
آخرین ویرایش توسط مدیر

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • #2
•| بسم رب العشق |•

642650_f51a41dc6db62ddb64ffaea46ee2561e.jpg


ضمن عرض سلام و خوش آمد خدمت شما شاعر محترم؛

لطفاً قبل از شروع تایپ مجموعه اشعار خود، قوانین بخش را مطالعه کنید.
قوانین بخش اشعار کاربران

پس از ارسال پانزده پست در دفتر شعرتان، می‌توانید درخواست نقد بدهید و از دیدگاه دیگر کاربران درباره اشعارتان، آگاه شوید.
تاپیك درخواست نقد و بررسی اشعار

پس از گذشت پانزده پست از دفتر شعرتان،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : SAN.SNI

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #3
***
همیشه

همیشه از دلِ غم یک گناه می‌روید
همیشه خنده سراب است و آه می‌روید

همیشه رستم دستان‌ شدن که جالب نیست
که از فُوادِ یَلی اشتباه می‌روید

همیشه رنگ زمان رو به دست تغییر است
برای ما شده مشکی، سیاه می‌روید

همیشه عشق که شیرین‌ نشد، برعاشق
که بیستون نَبُوَد، قعر چاه می‌روید

همیشه خنده‌ی ما وقت جلوه هیچ نداشت
و از برای عَدو؟ قاه قاه می‌روید

همیشه آه همیشه چه لفظ زیبایی
برای ما که شود، گاه‌گاه می‌روید
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #4
***
حال دنیا

در زمانی که ترس پیچیده است
در زمانی که زندگی سیر است
در زمان تبسمی دلگیر
در زمانی که مرگ درگیر است

در هیاهوی یک قرنطینه
لشکر غم چرا شود پیدا
روی هم رفته حال بحرانیست
در زمانی که ماسک اکسیر است

حال دنیا؟ چه پرسش خوبی…
کشورم؟ در فغانِ هر روزه‌ست
حال ما؟ یک سوال پیچیده
جمله دردیم! نقل آن دیر است

مثل یک قصه‌ایم در اوجش
مثل یک قلّه‌ایم رو به صعود
مثل قد‌قامت شروع نماز
در زمانی که وقت تکبیر است

یک تبسم؟ همیشه جالب نیست
یک تبسم که می‌شود گریه
صلح وقتی برای مردم نیست
یک خیانـت به رنگ تزویر است

مهربانی؟ نه! خنده جایز نیست؟
جمله در جیب این و آن جایش!
کودک کار ما گناهش چیست؟
پای او گیر دامِ نخجیر است؟

دردِ افغانسِتان کسی نشنید
درد یک تن که یکسره زخمی‌ست
کشورم...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #5
***
مستور

باید روم یک جای دور
از هرچه آدم دورتر
گفتی نمی‌گردد وَ شد
این یک گره هی کورتر

از دست دادم هستی‌ام
از دست من می‌رفت دل
هر لحظه دیدی بر دلم
این زخم شد ناسورتر؟

از خود نپرسیدم، چرا
این بخت بازی‌ها کند؟
هر چه تواضع کار من
اطرافیان مغرورتر

شاید که تقدیرم نبود
قسمت به خطی بد نوشت
دل طاقت دوری نداشت
هر لحظه شد بی نورتر

این مردمان خود پسند
این‌جا و آن‌جا خودسِتا
هربار رسوا می‌شوند
از پیش‌تر معذورتر

اوراق خود را خط زدم
رنگ حقیقت گم شده
در این شب وحشت زده
هر وصله‌ای ناجورتر

در شهر ما انسانیت
نام است و انسان هیچ نیست
هرکس به یاری آمده
این آش ما شد شورتر

جامی به جام ما نزد
هر بار پر شد از قدح
ساقی ما در میکده
هر لحظه شد مخمورتر

اینجا سرای ما نشد
از پشت خنجر...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #6
***
دختر دریا

یک قصه‌ی رمزآلود
در دست غزل‌ها بود

یک حال خراب و سرد
یک دل شده پر از درد

می‌گفت به خود هر دم
این غصه رود کم کم

تاب‌آور و محکم باش
هر لحظه مگو ای کاش

چون شیشه ظرافت داشت
در سنگ عمارت داشت

او عاشق دریا بود
بیتی ز غزل‌ها بود

او دخت فغان اما
در غصه نهان اما

خندید غمی خندان
با خنده شود گریان

او عاشق دریا بود
بیتی ز غزل‌ها بود

موهاش؟ مثالش باد
چون قاصدکی آزاد

هرگز نشدش خندان
در غصه همه‌اش زندان

یک دَر به هدف اما
دُری ز صدف اما

او از دل خود می‌گفت
غم در دل خود می‌سفت

ای کاش نه در دردش
هرگز نزند حرفش

دردش ز ندیدن بود
با رنج شنیدن بود

او دخت فغان اما
در غصه نهان اما

او عاشق دریا بود
بیتی زغزل‌ها بود

دریا که بَرَد دردش
ساحل شُده هم دردش

رودی سَرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #7
***
قاصدک

قاصدک آخر پرید و
رفت‌ و این‌جا رو ندید و

قاصدک قلبش شکسته
آخرش از ما رمید و

قاصدک تنهای تنها
قاصدک اشکش چکید و

اشک اون بارون پاک
مثل برفای سفید و

قاصدک می‌گیر قلبش
آخه خوبی‌ها خمید و

قاصدک آی قاصدک آی
میشه از غم‌ها برید و

قاصدک یک فوت ساده
مرگ ما هم سر رسید و

قاصدک آی قاصدک آی
رفتنت تنها کلید و

رفتنت میشه تولد
میشه بازم قد کشید و

میشه بازم جون گرفت و
میشه بازم عشق دید و

سمیرا محمدی
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #8
***
نیست

دست من در پی خودکار، ولی بازم نیست
گاه‌گاهی اگرم هست در اندازم نیست

دفترم پر خطُ و ساکت وَ چه بی‌کس آن‌جاست
کار او طاق نشینی‌ست که همرازم نیست

مدتی هست که احوال زمین یخ‌زده است
جمله دردم، چه کنم؟ هر چه که پردازم، نیست

یک غزل بین لبانم دو سه در این دل تنگ
یک سبد حرف نگفتم، غزلی سازم؟ نیست

خامه‌ام رنگ ندارد، ورقی خالی نیست
دردِ شاعر چه؟ به هر چیز که می‌نازم نیست

از نوشتن گُذَرم جیغ کشم،‌ داد زنم
این دلم تنگ ولی، حیف که آوازم نیست

جمله مردم پِیِ حرف‌اند، منم شاعرِ درد
کار من شعر ولی شعر که اعجازم نیست

در زمین جای ندارم پی بالی و پَرَم
توشه بسته‌ست ولی فرصت پروازم نیست

سمیرا محمدی
 
آخرین ویرایش

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #9
***
کاش

بی‌نشان است و نشانی داشت کاش
این دلم تاب و توانی داشت کاش

هر چه گفتم که تو درمانم شوی
فکر ما بود؟ نه! گمانی داشت کاش

دل شکستی نه که آوازی نداشت
کاش دل هم استخوانی داشت کاش

رفت و هرگز غزلم را هم نخواند
کاش قصد امتحانی داشت کاش

مثل بادی جوهرش بود بر سفر
چون پرندی آشیانی داشت کاش

هر چه گفتش، نیزه‌ای شد بر دلم
کاش در دستش سنانی داشت کاش

بس که در راه تو سدها دیده‌ایم
این غزل دست روانی داشت کاش

سمیرا محمدی
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

Samira-M

هنرمند انجمن
سطح
24
 
ارسالی‌ها
920
پسندها
15,336
امتیازها
37,073
مدال‌ها
18
  • نویسنده موضوع
  • #10
***
رفتی و

رفتی و مونده یه دریا
مگه میشه بشی تنها
مگه میشه من نباشم
توی ساحل و روی شن‌ها

رفتی و مونده یه تردید
مگه میشه آخر و دید
مگه میشه توی دنیا؟
گلی از جنس بقا چید؟

رفتی و مونده یک آتیش
دلِ آخه میشه حالیش؟
توی بازیِ نگاهت
میشه مات و آخرش کیش

رفتی و مونده یک سازِش
توی این دل تویی رازش
همه می‌دونن که چشمات
می‌کشه من و با نازش

رفتی و مونده یه ماهی
حوض دل خراب و آهی
که می‌شینه توی سینه
دوری انگار خود ماهی

رفتی و مونده یه لیلی
شدی مجنون و بی‌میلی؟
من و رنگ سرد چشمات
شده حرف همه، خیلی

رفتی و مونده یه فرهاد
شیرینم! بهم نمیاد؟
بیستون با من چرا پس
دل تو رفتن و می‌خواد؟

رفتی و مونده یه تکرار
اشک و آه و دل بیمار
شب و مهتاب و ستاره
من و دردِ چشمِ بیدار

رفتی و مونده...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

عقب
بالا