متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

ادامه بدم؟


  • مجموع رای دهندگان
    12

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #951
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .........

.........

رفیق جدید انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
189
امتیازها
1,023
مدال‌ها
4
  • #952
به خودت رحم کرده‌ای تا حالا؟ وسط یکی از آن جنگ‌های درونی، در میانه‌ی دادگاهی که علیه خودت برپا کرده‌ای تا خودت را به بدترین مجازات محکوم کنی، ناگهان دلت لرزیده برای بی‌پناه بودنت؟

خیلی هولناک است که آدم بزرگ‌ترین مجازات‌کننده خودش باشد؛ در حالی که از بیرون و در ظاهر همه‌چیز آرام به‌نظر برسد. هیچکس هرگز از آن جنگ‌های درونی با خبر نخواهد شد. هیچکس هرگز نمی‌فهمد که چه اتفاقی افتاد، چه‌چیزی شکست و چه‌چیزی ویران شد، مگر خودت به وقت شفقت بر خودت.

آدم‌ها چطور چیزی را از خدا می‌خواهند که حتی خودشان هم حاضر به انجام دادنش برای خودشان نیستند؟
 
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #953
دوست داشتم از تو دروغی بشنوم!
زیرا انسان، تنها زمانی دروغ می‌گوید؛
که ترسِ از دست دادنِ چیزی، او را
آشفته کند.

#اورهان_پاموک
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .........

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #954
میانِ آفتاب‌های همیشه
زیباییِ تو لنگری‌ست ــ
نگاهت شکستِ ستم‌گری‌ست ــ
و چشمانت با من گفتند
که فردا روزِ دیگری‌ست.

#احمد_شاملو
#گفت‌وگو_با_آیدا
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .........

.........

رفیق جدید انجمن
سطح
3
 
ارسالی‌ها
65
پسندها
189
امتیازها
1,023
مدال‌ها
4
  • #955




کاش می شد

تمام آدم های غمگین و تنهای جهان را در آغوش کشید

برایشان چای ریخت، کنارشان نشست

و با چند کلام ساده

به لحظاتشان رنگ آرامش پاشید

و حالشان را خوب کرد ...

کاش می شد این را قاطعانه

و آرام در گوش تمام آدم ها گفت؛

که غم و اندوه، رفتنی است

و روزهای خوب در راه اند

که حال همه مان خوب خواهد شد...


 
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #956
و به هنگامی که هَمگِنانِ من
عشق را
در رؤیای زیستن
اِصرار می‌کردند،
من ايستاده بودم
تا زمان
لَنگ‌لَنگان
از برابرم بگذرد

و اكنون
در آستانه‌ی ظلمت
زمان به ريشخند ايستاده است
تا مَن‌اَش از برابر بگذرم
و در سياهی فرو شَوَم
به دريغ و حسرت چَشم بر قَفا دوخته
آنجا كه تو ايستاده‌ای ...

#احمد_شاملو
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .........

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #957
و من او را
طوری نگاه می‌کردم
انگار آخرین گلی بود
که در جهان باقی مانده بود

#جمال_ثریا
 
امضا : قند
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] .........

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #958
بگو از کجا می‌آیی؟
چرا به هیچ‌کس شبیه نیستی؟
چرا به همه شبیهی؟ تو را همه‌جا می‌بینم
در قطره‌های باران، بین غنچه‌های گل سرخ
سیبی که از شاخه می‌افتد، انگار در منی
حتّی برایت گریه کرده‌ام، چون که تنهایی
کودکی و مثل ستاره‌ی زهره
جرقّه‌های یخ‌زده داری

#غزاله_علیزاده
#خانه_ادریسی‌ها
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #959
دانی از زندگی چه می‌خواهم
من تو باشم...تو...پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو...بار دیگر تو

#فروغ_فرخزاد
 
امضا : قند

قند

کاربر انجمن
سطح
5
 
ارسالی‌ها
302
پسندها
371
امتیازها
2,333
مدال‌ها
7
  • #960
بخند بر شب
بر روز، بر ماه،
بخند بر پیچاپیچ
خیابان‌های جزیره، بر این پسربچه کمرو
که دوستت دارد،
اما آنگاه که چشم می‌گشایم و می‌بندم،
آنگاه که پاهایم می‌روند و باز می‌گردند،
نان را، هوا را،
روشنی را، بهار را،
از من بگیر
اما خنده‌ات را هرگز
تا چشم از دنیا نبندم.

#پابلو_نرودا
#احمد_پوری
 
امضا : قند

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 0, کاربر: 0, مهمان: 0)

عقب
بالا