دیالوگ نویسی تمرین دیالوگ نویسی | ماهی کاربر انجمن یک رمان

[NEGIN BARZAN~]

- دوستت دارم!
- به همه این‌قدر راحت این جمله رو میگی؟
- نه، فقط این مختص توعه!
- آها! پس اون دخترهای بدبختی که قبل از من به این جمله‌ی کلیشه‌ای دل خوش کرده بودن هم، گفته بودی «این مختص توعه!»

 

[NEGIN BARZAN~]

- بذار کنارت بمونم!
- نمیشه.
- آخه چرا؟
- چون دو نفر دیگه هستن که نیاز دارن تو پیششون باشی!
- اون‌ها به من نیاز ندارن!
- چرا، اتفاقاً بیشتر از منی که از همه جا ضربه خوردم، به تو نیاز دارن! برو ماهان، بهتره به فکر زن و بچه‌ت باشی!

 

[NEGIN BARZAN~]

- زندگی سخته!
- چه‌طور؟ به نظر من که راحته!
- آخه تا چشم باز می‌کنی، می‌بینی کنارته و تا می‌خوای با خیال راحت چشم‌هات رو ببندی و توی خواب عمیق بری، می‌بینی دیگه کنارت نیست! بود و نبودش تنها به یه پلک زدن وصله!

 

[NEGIN BARZAN~]

- ای کاش منم مثل اسمم بودم!
- چرا؟
- آخه حافظه‌ی ماهی‌ها خیلی کوتاهه! منم دلم می‌خواد عین اون‌ها کم‌ حافظه بشم و خاطرات نحسش رو از یادم پاک کنم!

 

[NEGIN BARZAN~]

- به ماه نگاه کن!
- خب؟
- امشب کامله!
- مثل اینکه شب چهاردهمه!
- می‌دونی من به‌جای ماه چی رو می‌بینم؟
- چی می‌بینی؟
- صورت ماه‌تر تو رو!

 

[NEGIN BARZAN~]

- سرما رو دوست دارم!
- آره، مخصوصاً اگه توی برف قدم بزنی!
- و تنها دست‌هاش باشه که سرمای زمستون رو برات گرم کنه!
- مگه دست‌های من نیست؟
- دست‌های تو که همیشگی نیست؛ دست‌های کسی رو می‌خوام که تا روز مرگم هم دست جنازه‌م رو توی دستش بگیره!

 

[NEGIN BARZAN~]

- ستاره‌ها همیشه یه هم‌نوع دارن!
- آره؛ دلم همیشه برای ماه می‌سوخت که این‌قدر تنهاعه!
- ماه تنهاعه، پشتش کلی ستاره جمع شدن، اما از نوعش نیستن.
- اما اون‌ها می‌تونن کنارش باشن.
- هیچ‌وقت یه ستاره، یه ماه تنها رو درک نمی‌کنه!

 

[NEGIN BARZAN~]

- اگه یکی از تهِ تهِ دلش بگه عاشقته، چی می‌گی؟
- می‌گم دروغ میگه!
- چرا؟
- آخه هیچ‌کسی نیست که توی دنیای واقعی، یه آدم رو از تهِ تهِ دلش دوست داشته باشه؛ همیشه یه جای کار می‌لنگه!
- کجاش مثلاً؟
- مثلاً ممکنه از تهِ تهِ‌ش نباشه، فقط از روی قلبش باشه و وقتی به دستم آورد، چندوقت دیگه دلش رو بزنم!

 

[NEGIN BARZAN~]

- اگه یه روز بهت بگم دلم رو زدی، چی کار می‌کنی؟
- یه لبخند بهت می‌زنم و فقط نگاهت می‌کنم!
- همین؟
- آخه وقتی واقعاً عاشق باشی، می‌فهمی چشم معشوقت چی می‌گه!
- من که عاشقت نبودم!
- چرا، بودی! فقط یه چیزی اون موقع کورت کرده و نمی‌فهمی عاشقی!
- وقتی کور باشم، چه‌طوری بفهمم؟
- معجزه‌ی همون عاشق و معشوقیه که از نگاه هم، همه‌چیز رو می فهمن؛ حالا دلت رو زدم؟
- هیچ‌وقت دلم رو نمی‌زنی!

 

[NEGIN BARZAN~]

- حقته یه‌طوری بکبونم دهنت که دیگه حرف از رفتن نزنی!
- همیشه حرف‌هات توی زور بازوت بود!
- دِ آخه وقتی نمی‌فهمی، چه‌طوری بهت بفهمونم نمی‌خوام از کنارم بری!
- اگه قانعم می‌کردی، بیشتر از این دو سال پیشت بودم. حتی وقتی هم با هم آشنا شدیم، من زیر گوشی خوردم! یادته؟
- نمی‌خواستم بزنمت، عصبیم کردی!
- همینه دیگه، هیچ‌وقت با حرف کاری رو انجام نمی‌دادی!