کلا رمان هایی ک اخرش غم انگیز بودن رو نمیخونم یا اگ وسطش بفهمم قضیه از چ قراره نمیخونم
ولی ی رمان بود اسمش یادم نیس ولی اسم شخصیت پسره یادمه اسمش مهدی بود
پسره ناراحتی قلبی داره و عاشق ی دختر میشه دختره هم عاشق این ولی هیشکدوم بهم نمیگن
پسره بعد اینکه میفهمه بیماری قلبی داره سعی میکنه دختره رو از خودش برونه و وقتی دختره بهش گف دوسش داره ی جوری دختر رو ترسوند ک دختره هر چی از دهنش اومد رو بار پسره کرد اخرشم مثلن متنفر شد
بعد اینکه پسره مرد دختره قضیه رو میفهمه و ب غلط کردن می افته