متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.

مباحث متفرقه ×| Writing prompt☘️

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #61

- مثل آدم‌هایی که عذاب وجدان دارن نگام نکن!‌

-‌ من متاسفم!‌
-‌ مهم نیست!‌ من نمیتونم مجبورت کنم که ازم خوشت بیاد.‌

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ تو یه بی‌شعور دروغگویی!‌
-‌ درسته،‌ اما تقصیر من نیست اگر تو نفهمیدی دوستت نداشتم!‌
-‌ چطور باید می‌فهمیدم چه حسی داری وقتی فقط جلوم می‌خندیدی؟!

<fateme26>
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #62
-‌ اصلاً تا حالا برات مهم بودم؟‌ تا حالا شده بپرسی سرم رو کجا می‌ذارم و خواب لعنتیم رو می‌کنم؟!
-‌ ...‌ .
-‌ چرا ساکتی ها؟!‌ حالا بعد از مدت‌ها اومدی صاف تو چشمام با اون چشمای درشت مشکیت نگاه می‌کنی و میگی دوستت دارم؟!
-‌ من دنبالت گشتم...‌ خیلی دنبالت گشتم!‌

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ وقتی تو این حال می‌بینمت لیلی،‌ دلم میخواد خودم رو بخاطر کاری که نکردم بکشم!‌
لااقل بگو چیکار کنم حالت خوب بشه؟

-‌ هیچ‌کار! تو،‌‌ برای روحی که مرده نمی‌تونی کاری انجام بدی! می‌دونی چرا؟‌ چون اون دیگه رفته!‌

[COLOR=rgb(71, 85...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
امضا : ADLAYD
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #63

- ببین...‌ من قول میدم تمام تلاشم رو بکنم.‌ خوب؟‌ تو زنده می‌مونی فقط تو رو خدا چشمات رو نبند!‌
-‌ من زنده نمی‌مونم چارلز!‌ مرسی که تلاشت رو کردی!‌

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ تا حالا یکی بهت گفته چقدر نفرت‌انگیزی؟!‌

-‌ آره،‌ همه گفته بودن جز تویی که الان وجه‌ات برام خراب شد!


<fateme26>
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #64
- نمی‌خوام فکر کنی دارم اذیتت می‌کنم؛ من فقط...
- تو فقط؟ این جواب مناسبی برای چشم کبود و فک شکسته‌ی من نیست ابله!

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

- اونجا قشنگه. به تاریکی درونمون و با گل‌هایی به رنگ خونمون؛ سرمای دلچسبی که نفست رو حبس می‌کنه و شگفت‌انگیزه که...

- صبرکن ببینم؛ اینجا یه گورستانه مرد!


{benevis}
 
امضا : ADLAYD
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #65

-‌ من،‌ معذرت میخوام.‌ نمی‌خواستم...‌ .
-‌ هیس!‌ چیزی نمی‌خواد بگی،‌ فقط بهم بگو از کی فهمیدی دیگه عاشقم نیستی؟

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ واقعا دلم میخواد قبل از مرگم یه نامه‌ای از طرفش بهم برسه!
-‌ نمی‌خوام اینقدر بی‌رحم باشم ولی...‌ این ذات منه!‌
-‌ منظورت... چیه؟
-‌ اون هیچ‌وقت نامه‌هات رو نخوند،‌ قبل از اینکه نامه‌ها به دستش برسه مرد!



<fateme26>
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #66
-‌ من اومدم اگنس!‌ الان دیگه اینجام.
-‌ اون وقتی که بیش از همیشه بهت نیاز داشتم نبودی!‌ چرا الان؟!

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ من دیگه یه ثانیه‌‌ام نمی‌تونم با مرد معتادی مثل تو زندگی کنم!‌
-‌ لطفاً!‌ می‌تونیم همه‌چیز رو از اول شروع کنیم،‌ من درست میشم.‌ لطفا فقط تنها دلیل زندگیم باش!



<fateme26>
 
امضا : ADLAYD
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #67

-‌ می‌دونی چیکار کردی؟!‌ می‌دونی با نبودنت و درک نکردنت به عنوان یه رفیق،‌ چه آسیبی بهم زدی؟!
-‌ من... من فکر نمی‌کردم کسی باشم که قراره بهت آسیب بزنه!

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ چیه باز دوباره زنگ زدی؟ دوباره یکی زده تو پرت من باید جمعت کنم؟

-‌ می‌دونی؟ اگر درد نداشتم بهت زنگ نمی‌زدم.‌


<fateme26>
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #68
-‌ ازت متنفرم،‌ حالم از قیافه‌ی واقعیت که پشت نقاب مخفی کرده بودی بهم میخوره!
-‌ می‌دونم.‌
-‌ نه...‌ تو هیچی نمی‌دونی!‌ مجبور نبودی اینقدر پلید ازم سواستفاده کنی!

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ چرا خودتو از رفیق‌هات دور می‌کنی؟‌ خیر سرشون اونا دوستای تو هستن!
-‌ می‌دونی،‌ حس می‌کنم واقعا اگر دور و برشون نباشم،‌ حالشون بهتره!



<fateme26>
 
امضا : ADLAYD
  • Love
واکنش‌ها[ی پسندها] SHIRIN.SH

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #69
-‌ فرضا، فقط فرض کنیم من اون گلدون رو می‌شکستم، چی‌کار می‌کردی؟
-‌ اگه اون گلدون رو می‌شکستی، فرضا، فقط فرضا می‌کشتمت.

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

-‌ تو یه کشور نداری که باید اداره‌ش کنی؟
-‌!آدم موردعلاقه‌م توی بیمارستانه، کشور می‌تونه صبر کنه.
فکر نکنم این‌جوری بشه...‌ .
کشور خودمه، همینه که هست!


{benevis}
 
امضا : ADLAYD

ADLAYD

کاربر حرفه‌ای
سطح
21
 
ارسالی‌ها
1,578
پسندها
10,940
امتیازها
31,873
مدال‌ها
21
  • #70
- ما عمو و زن‌عموتیم و دوست داریم و می‌خوایم بیایم خونه‌تون مهمونی. مشکلت چیه با مهمونی؟! چرا این‌قدر منزوی و افسرده‌ای؟!
-نه این‌که از مهمونی خوشم نیادا، از مهمونشه که خوشم نمی‌یاد.

~•~•~•~•~•~•~•~•~•

- من برای تو صد و بیست سال صبر کردم! بس نیست؟ انتظار چی از من داری؟
- تو برای من یک روز نجنگیدی. کافی بود وقتی که جسمم گم شده بود و جادوگرا روحم رو پرت کرده بودن به دنیای انسان‌ها، یک روز دنبالم می‌گشتی و روی صندلی مسخره‌ی پادشاهیت، نوشیدنی کهنه نمی‌نوشیدی!

ازت انتظار یه قدم داشتم.


{benevis}
 
امضا : ADLAYD
عقب
بالا