شاعر‌پارسی اشعار علی حاتمیان | اشعار پارسی

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 4
  • بازدیدها 137
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #1
همه از اولینشان می گویند...
اولینم را که به یاد می آورم;
پر میشوم از آخرین باران پاییزی
و آسمان دلم به استراتوس های گاه و بیگاه
نیشخند میزند...
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #2
دوست می دارم باورت را
تا طلوعی که تو را دریابم
من به اندازه تو دلگیرم
تو به اندازه من دلتنگی
و چه احساس روانی از من و تو برجا ست
که تو را در همه حال دوست دارم...
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #3
شاید فردا تو را ببینم
در میان احساسی که فراموش شده
و سالیانی دراز به عکسی زل زده باشم
که صاحبش پیر و شکسته شده...
دوباره غروب میکنی مرا
تا طلوع ما رویایی بیش نباشد
و حس تلخ گذر ایام
و یادی که مرا از آن سیری نباشد
فرقی نمی کند چه پیش آید؛
زندگی خزانی بود بسوی زمستان
که پایانش بهاری در کار نبود
برای دو مدفون در قعر این قبرستان...
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #4
یکی صدایت میزد
یکی یکی بند دلم می ریخت
صدای سکوت تو را می شنیدم
صدای لبخند یک مادر بهاری ...
زمان می گذشت و من بچه بودم
نمی دانستم سکوت یعنی چه ... ؟!
برای شب گریه های من
یکی محرم شدن یعنی چه ... ؟!
سکوت، حالم را به من پس داد
سکوت، گذشته ها را نشانم داد...
دوباره بلند خندیدم و رفتم
به آینده ای که هی کار دست دلم می داد...
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
مدیر بازنشسته
تاریخ ثبت‌نام
1/6/20
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,952
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
سطح
29
 
  • نویسنده موضوع
  • #5
بیاد بازی های بچگی
دوباره سرخوش و سرحالم
کنارم یک اسباب بازی نالان
کنارم فشنگ های هفت تیرم
تو نیستی و فرقی هم نمی کند
تو آخر هر بازی برنده ای
کنارم عکسی از تو جا مانده؛
هنوز هم در عکس ها شکل گذشته ای!
بیاد عصرانه های کودکی ام
رولت میخواهم از جنس روسی
که این بار متصل میشوم به تو
رسیدنم به ته خط، پیروزی ست
 
امضا : SAN.SNI
  • Like
واکنش‌ها[ی پسندها] hadi

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا