متن با فونت FarhangBlack
در پاییز، نغمه‌های نوشتن در آسمان معلق‌اند. داستان‌هایی که با هر دم سردی از باد، جان می‌گیرند و دل‌ها را می‌نوازند.
  • تذکر:

    نویسندگان عزیز از نوشتن رمان‌هایی با محتوای غیر اخلاقی خودداری کنید. در صورت مشاهده چنین موضوعی صحنه رمان شما بدون تذکر توسط ناظرین حذف خواهد شد.

    مواردی که شامل موضوعات غیراخلاقی می‌شود عبارت‌است از:

    1. پرداختن به زندگی افرادی با گرایش های خاص مانند (هم‌جنس‌گرایی، ....)

    2. بیان صریح عقاید سیاسی در رمان‌ها و زیر سوال بردن چارچوب‌های جامعه اسلامی

    3. بیان توصیف صریح جنسی و به کار بردن کلمات ناشایست.

    و...

    قبل از ایجاد رمانتان موارد زیر را در نظر داشته باشید:

    1. اسم رمان خود را طوری انتخاب کنید که داری مصادیق مجرمانه و خلاف عرف جامعه نباشد.

    2. از به کار بردن کلمات جنسی و مواردی که با شئونات اسلامی مغایرت دارد، به جد خودداری کنید.

    3- برای تایپ رمان می توانید طبق تاپیک آموزشی زیر رمان خود را ارسال کنید:

    کلیک کنید

    4. با مطالعه رمان‌های نویسندگان انجمن به آن‌ها امید نوشتن خواهید داد.

    کلیک کنید

داستان کوتاه در حال تایپ داستان کوتاه موریانه | علی یاری کاربر انجمن یک رمان

  • نویسنده موضوع m.ali
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 708
  • کاربران تگ شده هیچ
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #1
به نام آنکه اندیشیدن آموخت
کد داستان: 351
ناظر: N a d i y a NADIYA ROSTAMI

نام داستان: موریانه
نام نویسنده: علی یاری
ژانر: #پلیسی #معمایی

خلاصه:
چرا از حشرات متنفری؟
من عاشق حشراتم، سوسک ها منو از تنهایی در میارن، مورچه ها خونمو تمییز می‌کنن، پشه ها رایگان حجامتم می‌کنن، زنبور ها بی منت منو واکسینه می‌کنن ...
اما امان از موریانه ها، از اینا متنفرم
چون وقتی می‌فهمی دور برت وجود داشتن که خیلی دیره و خونت روی سرت خراب شده، اونا از قبل ریشه های خونتو داشتن می‌جویدن ولی تو هیچ وقت نفهمیدی، هیچ وقت... .
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : m.ali

Łacrîmosã

پرسنل مدیریت
مدیر ارشد
سطح
35
 
ارسالی‌ها
1,764
پسندها
34,351
امتیازها
61,573
مدال‌ها
36
  • مدیرکل
  • #2
IMG_20210608_133515_630.jpg

"والقلم و مایسطرون"
نویسنده‌ی عزیز، ضمن خوش‌آمد گویی، سپاس از انتخاب این انجمن برای منتشر کردن داستان خود،

خواهشمندیم قبل از تایپ رمان خود قوانین زیر را به دقت مطالعه فرمایید!
قوانین **♡ تاپیک جامع مسائل مربوط به داستان‌کوتاه ♡**

و برای پرسش سوالات و اشکالات خود در رابطه با داستان به لینک زیر مراجعه فرمایید!
♧♡ تاپیک جامع برای مسائل رمان نویسی ♧♡

برای انتخاب ژانرِ...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #3
به نام خدا

این داستان شامل توصیف صحنه های خشونت آمیز می‌باشد و مطالعه آن به همه توصیه نمی‌شود.

مقدمه

منم معتقدم آدمها تغییر می‌کنند، مثلا من قبلا دلم می‌خواست با مردم گپ و گفت داشته باشم اما الان دلم می‌خواهد با یک چکش آنقدر بر سرشان بکوبم تا مغزشان بیرون بریزد.
من شب بیرون می آیم تا کسی را نبینم به امید پیدا کردن تکه ای نان اما تاریکی حریف نگاه ترحم آمیزشان نمی‌شود، این مردم با نگاهایشان درست مثل موریانه ها مغز آدم را می‌جوند.
کاش می‌توانستم با یک چاقو چشمانشان را از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : m.ali

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #4
فصل اول

مُرده ها همیشه میله پرچم ما زنده هستن که باهاشون پرچم عقاید خودمونو بالا ببریم.
این جمله مرحوم یاشار سلطانی را هرگز فراموش نمی‌کنم، باورم نمی‌شود یاشار مرده یا بهتر است بگویم کشته شده باشد.
حالا خودش شده میله برای پرچم ما خبرنگارها.
هرکس تحلیل خودش را از قتل یاشار برتر و دقیق تر می‌داند اما درواقع هیچ کس نمی‌داند یاشار چرا اینگونه فجیع کشته شده، جسد تکه پاره یاشار درون کیسه زباله و در سطل آشغالی خارج از شهر توسط یک کارتن خواب که دنبال تکه نانی در سطل زباله می‌گشته کشف شده.
منابع خبری من در اداره پلیس می‌گویند اتفاق شوکه کننده درباره قتل یاشار وجود دارد، اتفاقی که پلیس را...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : m.ali

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #5
فصل دوم

واقعا پرونده هولناکی بود، در تمام طول خدمتم با چنین جنایت فجیعی مواجهه نشده بودم، جسد یاشار را کاملا مثله کرده بودند و در چند کیسه زباله ریختند.
صحنه قتل قطعا درون خانه یاشار بود. یاشار در خانه اش به قتل رسیده، درسته قاتل سعی کرده بود آثار خون رو پاک کند اما چون ناشی بود رد خون چند جا باقی مانده بود، از جمله کنار راه پله و حمام، احتمالا قتل کنار راه پله انجام شده، بعد جسد کشوندن تو حموم و اونجا مثله اش کردن تا راه بتونن راحت جسد بیرون ببرن.
ما دست نوشته های مقتول رو تو اتاقش پیدا کردیم، یاشار درحال نوشتن کتاب خاطرات خودش بود، تو این کتاب که عنوانش موریانه بود یاشار از...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : m.ali

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #6
فصل سوم

رنج نام دیگر بدشناسی است، این جمله معروف یاشار بود، حالا درون این بازداشتگاه این جمله را با همه وجودم درک می‌کنم. بدشناسی یا رنج چه فرقی می‌کند وقتی راه حلی برای رهایی ندارد.
فقر یا خودکشی چه فرقی می‌کند؟ جنایت جنایت است دیگر. ..
نمی‌دانم ساعت چند است، نمی‌دانم حتی روز است یا شب، وکیل بند ما وقتی فهمید من کی هستم یک کتک مفصل به من زد، تازه منت هم سرم گذاشت که احترام موی سفیدم را نگه داشت وگرنه مرا می‌کشت، زیر مشت لگدش کتف راستم خورد شد، دکتر به من گفت برای همیشه نمی‌توانم دست راستم را بدون درد تکان دهم، در اثر مشت هایی که به سینه ام کوبیدند مداوم سرفه می‌کنم، درد دارم، مغز سرم درد می‌کند،...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش
امضا : m.ali

m.ali

نو ورود
سطح
1
 
ارسالی‌ها
26
پسندها
150
امتیازها
490
مدال‌ها
1
  • نویسنده موضوع
  • #7
فصل آخر

حشرات زیبا ترین مخلوقات خدا هستند، نمی‌دونم چرا همجنس‌های من انقدر از این موجودات تتفر دارند در حالی که اونا هیچ کاری به ما ندارند، مورچه‌ها مواد اضافه روی زمین رو تمیز می‌کنند، زنبور ها ما رو بی‌منت واکسینه می‌کنند، پشه‌ها رایگان حجامت می‌کنند، اصلا می‌دونید اگه حشرات نبودن زمین تا حالا از جنازه‌های تجزیه نشده پر شده بود؟
اما موریانه‌ها، من از موریانه می‌ترسم، اونا مثل مورچه‌ها جلوی چشم ما رژه نمیرن، مثل سوسک‌ها تو دستشویی نیستند، ما موریانه‌ها رو نمی‌بینیم، صدایهایی ناشی از جویدشون میون داد فریاد‌های روزمرگی ما گم میشه تا اینکه یک روز خونمون روی سرمون خراب میشه، انوقت می‌فهمیم موریانه‌ها خیلی وقته مشغول...
لطفا برای مشاهده کامل مطالب در انجمن ثبت نام کنید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر
امضا : m.ali
وضعیت
موضوع بسته شده است و نمی‌توان پاسخ جدیدی فرستاد.

موضوعات مشابه

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا