فال شب یلدا

شاعرغیرپارسی اشعار هاینریش هاینه

  • نویسنده موضوع SAN.SNI
  • تاریخ شروع
  • پاسخ‌ها 6
  • بازدیدها 222
  • کاربران تگ شده هیچ

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #1
آه که تو
به تمامی به فراموشی سپردی
که روزگار درازی
من مالک قلب‌ات بودم
دل‌ات چه شیرین
خطاکار و کوچک بود
از این شیرین‌تر و خطاکارتر نمی‌توان یافت
آه که تو
عشق و اندوهی را
به فراموشی سپردی
که قلب‌ام را می‌فشردند


نمی‌دانم عشق برتر از اندوه بود
تنها می‌دانم هر دو بزرگ بودند.
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #2
آه دوباره همان چشم ها
که زمانی مرا چنان عاشقانه سلام می داد
و دوباره همان لبها
که زندگی ام را شیرین می کرد
و دوباره همان صدا
صدایی که زمانی چنان مشتاقانه می شنیدم اش
فقط من همان نیستم که بودم
به خانه بازگشته ام اما دگرگون
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #3
سالها از پی هم می گذرند
هر سال دریغ از سال قبل
عشق هیچ گاه رهایم نمیکند
و تو در قلب من جای داری
کاش تنها یک بار میدیدمت
در برابرت زانو میزدم
و جان به لب رسیده میگفتم
بانو ، من عاشق شما هستم
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #4
نامه ای که نوشته ای
هرگز نگرانم نمی کند
گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت
اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟
تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ
این خودش یک کتاب کوچک است
هیچ کس برای خداحافظی

نامه ای چنین مفصل نمی نویسد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #5
داغی تابستان
برگونه هایت
و زمستان سرد
بر قلب کوچکت
نشسته است
تو تغییر خواهی کرد
عزیزم
زمستان بر گونه هایت
و تابستان به قلبت
خواهد آمد
 
امضا : SAN.SNI

SAN.SNI

مدیر بازنشسته
سطح
30
 
ارسالی‌ها
6,050
پسندها
27,879
امتیازها
70,873
مدال‌ها
26
  • نویسنده موضوع
  • #6
هر دو به هم عشق می ورزیدند، اما هیچ یک را
یارایِ اعتراف آن به دیگری نبود
چه دشمن خو، به هم می نگریستند
و بر آن بودند از عشق درگذرند

عاقبت از هم جدا شدند و تنها، گاه در رویا
در اشتیاق هم بودند؛
دیر زمانی بود مرده بودند
و خود این را نمی دانستند
 
امضا : SAN.SNI

Kalŏn

پرسنل مدیریت
مدیر تالار شعرکده
سطح
41
 
ارسالی‌ها
9,502
پسندها
40,694
امتیازها
96,873
مدال‌ها
41
  • مدیر
  • #7
آه دوباره همان چشم ها
که زماني مرا چنان عاشقانه سلام مي داد
و دوباره همان لبها
که زندگي ام را شيرين مي کرد
و دوباره همان صدا
صدايي که زماني چنان مشتاقانه مي شنيدم اش

فقط من همان نيستم که بودم
به خانه بازگشته ام اما دگرگون
از بازوان سفيد و زيبايش
که سفت و عاشقانه به دورم مي پيچيد
به قلبش رسيده ام
به احساسات راکد و بي حوصله.....
 
امضا : Kalŏn
  • Heart
واکنش‌ها[ی پسندها] ANAM CARA

کاربران بازدید کننده از موضوع (تعداد: 0)

کاربران در حال مشاهده موضوع (تعداد: 1, کاربر: 0, مهمان: 1)

عقب
بالا